محمدحسین سیفی - یکی از چالشهای بزرگی که جامعه امروز با آن دست و پنجه نرم می کند، آسیب های اجتماعی متعددی است که گریبان گیر آحاد مختلف به خصوص نوجوانان و جوانان است. نسل نوجوان و جوان امروز که با لحنی تمسخرآمیز «دهه هشتادی» هم خطاب میشوند، درگیر و مورد هجوم هر آسیبی که تصور کنید هستند؛ از اعتیاد به سیگار و انواع روانگردانها مانند گل گرفته تا انحرافهای جنسی و.... که مانند خوره به جان ریشههای خلاقیت در جان جوانان افتاده است. کمتر جوان و نوجوانی را پیدا میکنید که امروزه سیگاری گوشه لبش نباید یا دنبال ساقی مرغوب نباشد !
هرچقدر هم که در رسانههای جمعی بهخصوص تلویزیون، برروی اینگونه مسائل سرپوش گذاشته شود و «نفی» شود و اساسا وجودشان زیر سؤال برود، تفاوتی در اصل ماجرا نمیکند و این اتفاق نه تنها افتاده است، بلکه هر روز هم در حال افزایش یافتن است. از آن بدتر وقتی است که زندگی نسل جوان به سمت و سویی کشیده شده که اگر در میان آنها سالم بمانی عجیب است و الفاظی مانند «پاستوریزه» و تمسخرهای این چنینی که سرطان سنین بلوغ است را برای «سالم ماندن» باید به جان بخری! گذشت آن دورانی که عجیبها اعتیاد داشتند و سالمها «عادی» بودند.
برای ارائه تعریفی ساده ازاعتیاد باید بگوییم که این آسیب به معنی تمایل به مصرف مستمر یا متناوب یک ماده برای کسب لذت یا رفع احساس ناراحتی اطلاق میشود که قطع آن ناراحتیهای روانی یا اختلالات جسمانی ایجاد میکند. در گرایش به اعتیاد عوامل مختلفی شناسایی و مطرح شدهاند. این عوامل هر چه باشند (که البته در مباحث مربوط به علت شناسی حائز اهمیت هستند.) سرچشمه بسیاری مشکلات فردی، خانوادگی و اجتماعی هستند. اعتیاد به سبب ویژگیهای ذاتی خود، اغلب با سایر آسیبها همراه میشود و موجب هدر رفتن نیروهای ثمربخش جامعه میشود.
حال سؤال این است که آسیبها و انحرافات اجتماعی مانندهمین اعتیادی که در میان نسل جوان رایج شده است، اساسا چگونه پدید میآیند و عوامل پیدایش این آسیبهای اجتماعی که خون جوانی را می مکند، کدامند؟ به هرحال بررسی و ریشهیابی آسیبهای اجتماعی از اهمیّت زیادی برخوردار است. انحرافات و مسائل اجتماعی امنیت اجتماعی را سلب و مانعی برای رشد و توسعه جامعه محسوب میشود. به علاوه اگر این آسیبها متوجه نسل جوان باشد، خرابیها دو چندان است و عملا ممکن است چندین نسل را به خطر بیندازد.
به طور کلی، هر رفتاری که از آدمی سر میزند، متأثر از مجموعهای از عوامل است که به طور معمول در طول زندگی سر راه وی قرار دارد و وی را به انجام عملی خاص وادار می کند. بر اساس نظریه «کنترل»، ناهمنوایی و هنجارشکنی و کجروی افراد ریشه در عدم کنترل صحیح و کارای آنان دارد به طوری که هرچه میزان کنترل اجتماعی بیشتر باشد و نظارتهای گوناگون از راههای رسمی و غیررسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیرمستقیم توسط والدین و جامعه وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسئولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم هم کمتر خواهد بود! به هر حال امری طبیعی است؛ شما هر چقدر روی یک چیز بیشتر مانور بدهی، شبیه آن است که روی آن «نورافکن» انداختهای. در چنین شرایطی چگونه میخواهی افراد جامعه آن چیزی که با نورافکن روشن کردهای را نبینند؟
مقصود نگارنده این نیست که ضرر و زیان آسیبهایی مانند اعتیاز به آحاد جامعه گوشزد نشود بلکه مسئله دقیقا شکل گوشزد کردن است. نسل جوان با نسلهای گذشته تفاوتهای فاحشی دارد که این تفاوتها برآمده از این شکافی است که میان نسل های جامعه افتاده است. اگر زمانی دهه شصتیها را در مدرسه و با ترساندن از آسیبهای اجتماعی میشد آرام کرد و آنها را از این آسیبها دور نگه داشت، این شیوه برای دهه هفتادیها و هشتادیها تقریبا غیر ممکن است اما آقایان کماکان از همان شیوه ها برای حل مسائل آسیبشناسانه استفاده می کنند.
اساسا خودِ پدیده آسیب شناسی اجتماعی، مطالعه و ریشه یابی بی نظمیها، ناهنجاریها و آسیبهایی نظیر اعتیاد همراه با علل و شیوههای پیشگیری و درمان آنها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است. به عبارت دیگر، مطالعه خاستگاه اختلالها، بی نظمیها و نابسامانیهای اجتماعی، آسیبشناسی اجتماعی است؛ یعنی در وهله اول باید خاستگاه آسیبهای اجتماعی شناسایی شود و سپس نسبت به آن واکنش نشان داد و قدم برداشت. واضح است که خاستگاه آسیبها قبل از انقلاب با بعد از انقلاب تفاوت پیدا کرده است. مشخص است که حتی دهه هفتاد با دهه هشتاد و دهه هشتاد با دهه نود تفاوتهای آشکار از نظر آسیب شناسی خواهند داشت چرا که هم شمایل آسیبها هم همراه با تکنولوژی در حال پیشرفت هستند. امروزه مسائلی در کشور تبدیل به آسیب شده اند که شاید آوردن اسمشان هم روزگاری جرم محسوب می شد! همین اعتیاد هم آنقدر انواع پیدا کرده است که دهههای قبلی شاید یک بار از نزدیک هم ندیده بودند. از این رو نمیتوان برای آسیبهای جامعه کنونی، نسخههای دهههای پیشین را پیچید !
دلایل متعددی امروزه متوجه ریشه دواندن اعتیاد در میان جوانان است. بیتردید یکی از آنها «گرانی» و اختلاف طبقاتی وحشتناک موجود در جامعه است. در رابطه با گرانی، به طور مشخص باید بگوییم که ایران کشوری است با «تفریح»های گران و دخانیات «ارزان» ! یک پارادوکس عجیب که اگر کسی از خارج به ایران بیاید تصور می کند که مسئولان از قصد چنین شرایطی را بهوجود آورده اند تا سرمایه دارها روز به روز خوشحالتر در جامعه زندگی کنند و آدمهای کمبضاعت روز به روز کمتر خوشحال باشند چرا که اساسا توان تفریح کردن ندارند ! در چنین شرایطی چه تفریحی باقی می ماند جز «استمعال دخانیات» که ارزان است و به اندازه کافی شاید به آن شخص کیف هم بدهد !
دومین دلیل می تواند مسئله بهوجود آوردن «حساسیت» و مثال «نورافکن» باشد. فرهنگسازی این مسئله به شکل دهههای شصت دنبال شده و مسئولین دو اشتباه همزمان را مرتکب میشوند؛ اول اینکه روی اعتیاد جوانان عملا سرپوش گذاشته و آن را نفی میکنند. و دوم اینکه نسبت به وجود داشتن آن حساسیت شدید نشان میدهند که انگار اگر بگویی نوجوان دبیرستانی دخانیات استعمال می کند، وجود خدا را زیر سؤال برده ای ! از وجود چیزی قبح ساخته اند که اساسا وجود دارد اما آقایان دلشان نمی خواهد که فکر کنند وجود دارد! و این حساسیت بی اساس به آن دامن می زند.
در قسمت اول به طور کلی نگاهی به آسیبشناسی غلط رایج در جامعه پرداختیم که در مطالب آینده با جزئیات بیشتر این مسئله را بررسی خواهیم کرد.