دیوان نیوز، مهدی تیموری- اما خب اگر در خارج چنین جو های رسانه ای اساسا «کار» می کند و مردم به آن ها اعتماد دارند و نیازهایشان از طریق این بازی های رسانه ای بعضا تامین می شود، دلیلش این است که در آن جا مفهومی به نام «شفافیت» تعریف شده و امکان اینکه آماری به دروغ منتشر شود، تقریبا نزدیک به صفر است! آن جا تمامی رسانه ها مانند یک «نورافکن» بزرگ عمل می کنند و حواسشان آن قدر جمع است که اگر دفتر فروشی دست از پا خطا کند، آن را همان روز رسوا کنند و آمار دروغش را لو بدهند. از این رو اگر گفته می شود مثلا «جوکر» رکورد پر فروش ترین فیلم بزرگسالان را شکست، می شود به این جمله اعتماد کرد و برای تماشای جوکر اشتیاق به خرج داد چرا که مو لای درز چنین جمله ای نمی رود.
اما در کشور عزیزمان متاسفانه ماجرا به این صورت نیست و دلیل آن قبل از هر چیز قطعا عدم وجود «شفافیت» است. الان اگر برای مثال بگویند فیلم «مطرب» یک شبه 1 میلیارد تومان فروخت، چقدر امکان دارد شما باور نکنید؟ قطعا باور می کنید و اصلا پیگیر این نخواهید شد که آیا این خبر صحت دارد یا خیر. اما بر فرض اگر بخواهید باور نکنید، چه راهی برایتان وجود دارد که درستی یا نادرستی چنین خبری را پیدا کنید؟ اصلا شما به عنوان مخاطب عام وظیفه ای در این قبال ندارید. از آن بدتر وقتی است که اساسا هیچ رسانه ای در ایران وجود ندارد که پیگیر صحت چنین اخباری باشد. رسانه ها هرچیزی را که دفاتر فروش فیلم ها اعلام می کنند، بدون کم و کاست بازتاب می دهند و به عنوان «مطلب دسته اول» منتشر می کنند.
چند بار در ایران با این جمله مواجه شده اید که مثلا «رسانه فلان، دروغ دفتر فروش فلان را افشا کرد» یا مثلا «آمار فروش فلان فیلم هیچ گاه آن رقمی که اعلام شده نبوده است». تقریبا هیچ گاه با چنین جملاتی رو به رو نشده ایم و رسانه ها هرچه می شنوند بازتاب می دهند. اما مساله اینجاست که در بطن خود سینما، همه به خوبی می دانند که آمار فروش تعداد قابل توجهی از فیلم ها کاملا به «دروغ» و «زیاده نمایی» اعلام می شود. ماجرا بسیار جدی تر از این حرف هاست و بالاتر گفتن مثلا پانصد میلیون دیگر تبدیل به یک عادت شده است و برای مثال فیلمی که 4 و نیم میلیارد فروخته است را امکان ندارد پنج میلیاردی اعلام نکنند و قص علی هذا.
اتفاقی که اصلا نمی توان دلیل روشنی برای آن پیدا کرد. این اتفاق قبل از انقلاب هم به وفور رخ می داد و قبل از انقلاب فروش فیلمها را خیلی راحت دروغ میگفتند اما حداقل در آن زمان علت داشت؛ چرا که سیستم پخش فیلمها در آن زمان در شهرهای کوچک، با امروز متفاوت بود. شهرهای کوچک فیلمها را به صورت «فیکسی» میخریدند یعنی به نسبت فروشی که در تهران و شهرهای بزرگ داشت این فیلمها به قیمتهای مختلفی به شهرهای کوچکتر فروخته میشد و طبیعی بود که هر چهقدر که فروش فیلمها در این شهرهای بزرگ بیشتر اعلام می شد رقمی که به شهرهای کوچک فروخته میشد نیز بیشتر بود. از این رو صاحبان فیلم برای دریافت سود بیشتر از فروش به شهر های کوچک، دست به بالاتر اعلام کردن فروش فیلم شان می زدند و به همین ترتیب اعلام فروش بیشتر از میزان واقعی فیلمها تبدیل به یک رویه شده بود.
اما امروز چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ الان این سیستم تغییر کرده و به شیوه «پورسانتی» شده و شخصا نمیفهمم که حالا دیگر چرا فروش فیلمها را زیادتر اعلام میکنند. امروزه بدین صورت است که میزان فروش فیلم ها 60 به 40 میان سینماداران و تهیه کننده تقسیم می شود. این بدین معنی است که اگر رقم بالاتر اعلام شود، باید از آن رقم بالاتر این پورسانت 60 به 40 تقسیم شود و اگر آن رقم موجود نباشد دقیقا چه اتفاقی میان این دو گروه می افتد؟ جز اینکه آدم اولین شک اش به این سمت می رود که میان خودشان «ساخت و پاخت» کرده اند؟ وگرنه یک طرف قضیه باید یک بار در تمام این سال ها صدایش در می آمد و می گفت سهمی که ما از فروش فلان فیلم بریم کمتر از چیزی است که طبق آمار فروش فیلم ها حقمان است. اما بدبختانه یک بار هم این اتفاق نیفتاده و همه راضی اند و ... ناراضی!
البته نباید فراموش کنیم که وضع بعضا آنقدر خراب است که با دویست سیصد میلیون تومان جابهجا کردن رقم فروش عملا اتفاقی نمیافتد. فرض کنید فیلمی روی پرده باشد که دستِ کم 5 میلیارد تومان خرج برداشته است. این فیلم برای اینکه به سوددهی برسد باید 12 میلیارد بفروشد اما هرگز به چنین رقمی نتواند دست پیدا کند. حالا در این وسط فرض کنید به جای 4 ونیم میلیارد فروشش را 5 میلیارد اعلام کنند. تفاوتی هم به حال آن ها نمیکند؛ چرا که اساسا آن ها باز هم ضرر کرده اند. گاهی اوقات این قدر میان سود و ضرر فاصله هست که از فاصله گذشته و به «گَپ» رسیده و دردی از آن ها دوا نمیشود، جز اینکه شخصیت خود سازندگان را زیر سوال میبرد.
اما قصه از جایی دردآور می شود که بالا پایین گفتن فروش فیلمها در سینمای ما «عادی» شود و عملا رسانه در چنین فضایی نقش خود را نه تنها ایفاء نکند، بلکه بدان دامن بزند. یعنی رسانه ها هم خودشان جزوی از این بازی کثیفِ به راه افتاده توسط صاحبان آثار و تهیه کننده ها باشند. آدم هایی که برای بر سر زبان ها افتادن فیلمشان دست به هر کاری می زنند و از فروش هیچ چیز حتی آبرو و «شخصیت» شان هم مضایقه نمی کنند. اما اگر تهیه کننده و سرمایه گذاری بخواهد چوب حراج به خودش و آبرویش بزند تا با دروغ مخاطب جذب کند، رسانه ها هم باید با طناب پوسیده او به ته چاه بروند؟ به راستی چی شد که همه مان بخاطر یک مشت بازدید خبری، قید همه چیز را زده ایم حتی آبرویمان؟