سارا نصرتی/ به گزارش دیوان نیوز و به نقل از دنیای هوادار؛ هنگامی که از اقتصاد هنر صحبت میکنیم، بطور خاص به شیوههایی اشاره داریم که میتوانند اولاً هنرمند را در شناساندن اثر و امرار معاشش یاری دهد، ثانیاً به ترویج آن هنر در سطح جامعه کمک کند. بازار هنر با چندین طیف سر و کار دارد. یکی اجتماع میان هنرمندان، دیگری مصرفکنندگان و عامه مردم که در واقع مشتری اصلی هنر هستند و نهایتا دولت، که علیالقاعده باید نقش مقرراتگذاری و تنظیمکنندگی را بر عهده بگیرد.
ما در اقتصاد هنر با دو گزاره اقتصاد و هنر سروکار داریم. در واقع موضوع اقتصاد هنر در ایران، چالشبرانگیزتر از آن چیزی است که ما با آن مواجه هستیم، آنهم چه از زاویه دید هنرمندان و چه از نگاه حاکمیت. هنر در ایران همیشه بعنوان یک مساله مطرح شده است و در همه دنیا راهکاری است که میتوان با آن مشکلات مختلف را حل کرد.
گرچه در کشورمان مبانی نظری درستی برای هنر نداریم و نمیدانیم هنر با دین، جامعه، حکمت و اندیشه ایرانی ما چه نسبتی دارد. اما بحث بعدی که ما با آن مواجه هستیم، اقتصاد است. در زمینه اقتصاد نیز ما در سطوح و بخشهای مختلف کشور با مشکلات بزرگی روبهرو هستیم و هنوز نتوانستهایم الگوی مناسبی برای اقتصاد اسلامی پیدا کنیم. متاسفانه برای درک هنر در جامعه ما بسترسازی نشده و به همین دلیل است که، آثار هنری در سبد خانوارِ ما جایی ندارند.
در حقیقت، همانقدر که داروهای مسکن در کاهش دردهای بدن تاثیر دارند، آثار هنری نیز در کاهش دردهای روح و روان جامعه میتوانند موثر باشند اما متاسفانه اقتصاد هنر در ایران زمینههای فکری مشخصی ندارد و آنچه ما از درون جامعه ایران به آن نگاه میکنیم، دیدگاههایی است که در کشورهای دیگر شکل گرفته و ما بدون آنکه آنها را مورد نقد قرار دهیم، صرفاً دوست داریم از آنها استفاده کنیم. در واقع میتوان گفت، پیوند اقتصاد و هنر دو مفهوم جدید در دنیای مدرن هستند و نشانههای آن را میتوان در آرای فلسفی جدید نیز مشاهده کرد.
اما با این حال، همچنان موانعی بر سر راه توسعه اقتصادی و رونق تولید در این حوزه وجود دارد. مواردی همچون بروکراسی اداری، اعمال سلیقه سیاستهای کلان کشور در دورههای مختلف، نبود منابع مالی، عدم فرهنگسازی و بیتوجهی به تربیت ذائقه مخاطب و... عواملی هستند که فعالان بخش خصوصی و دولتی در زمینه فرهنگ و هنر به آن اذعان میکنند. همچنین عدم همسویی دیگر دستگاهها در این زمینه و نیز اولویت نبودن فرهنگ و هنر، از دیگر دستاندازیهای حوزه اقتصاد فرهنگ و هنر به نظر کارشناسان و فعالان است.
با توجه به توضیحات فوق میتوان نتیجه گرفت که هنرها به دلیل نقششان در فرهنگ و ظرفیتهای خلاقانهای که دارند میتوانند با تولید ارزش، ایجاد اشتغال و ثروت، نقشی اساسی در توسعه اقتصادی ایفا کنند. یعنی اثر هنری بعنوان کالایی فرهنگی، هنگامی که در عرصه مبادلات، عرضه و تقاضا میشود، کالایی اقتصادی بشمار میآید. همچنین توجه برنامههای توسعه اقتصادی به هنر صرفا محدود به جنبه های اقتصادی آن مانند تولید، اشتغال و عایدی کالای فرهنگی نیست بلکه اهمیت یافتن جنبههای توسعه فرهنگی و اجتماعی در کنار توسعه اقتصادی در برنامه های توسعه نیز عامل مهمی در رابطه هنر و توسعه اقتصادی محسوب میشود.
از اینرو در برنامهریزی اجتماعی و مباحث توسعه فرهنگی بطور ویژهای به تعامل اقتصاد و هنر پرداخته میشود. در واقع هنرها با نقش دوگانه فرهنگی و اقتصادی از طریق نیروی پویا و خلاق هم میتوانند ارزشهای فرهنگی را بیافرینند و هم ارزشهای اقتصادی ایجاد کنند و نقش مهمی در توسعه اقتصادی بر عهده بگیرند. به بیان دیگر اقتصاد و هنر هر دو در راستای توسعه حرکت میکنند و همپوشانی این دو حوزه، راهحلهای متفاوتی پیشروی هر دو میگذارد.