دکتر محمدعلی قره/ به گزارش دیوان نیوز و به نقل از دنیای هوادار؛ سرچشمه هدايت و فرهنگسازى در ورزش ايران، اساتيد علوم ورزشى هستند:
١- سر فصل دروس و نگارش كتب ورزشى
٢- كلاسهاى اساتيد علوم ورزشى
٣- مهم دانستن واحد ١ و ٢ تربيتبدنى عمومى
٤- مهم برگزار كردن كلاسهاى مبانى علوم ورزشى
٥ - ارتقاء مهارتهاى ارتباطى دانشجويانمان با مردم
٦- اصلاح معيار ارزشيابى مديران ورزش، در كلاسهای ما شكل مىپذيرد.
٧- مردم از دكتراى علوم ورزشى با هر گرايشى، انتظار دارند كه به سئوالات ورزشى آنها پاسخ دهند. لذا دكتراى علوم ورزشى بايد با فلسفه و مبانى ورزش و سلامت عميقاً آشنا باشند.
٨- هيچكدام از معلمين بهاندازه مربيان ورزش، قدرت تربيت جوانان و نوجوانان را ندارد، حال در نظامى اسلامى، از اساتيد يا مربيانى كه حتى نماز نمىخوانند و مكتب اسلام برايشان از جايگاه لازم برخوردار نيست، چگونه مىتوان انتظار داشت كه، ميدان ورزش را به ميدان تربيت فرهنگى دانشجويان يا ورزشكارانشان ارتقاء دهند؟
٩- اصلاً به كسى كه با فلسفه و مبانى و مبادى ورزش آشنا نيست، نظريهپرداز نشده و از شناخت فرهنگى نظام اسلامى كشورش دور است، چرا بايد PH.D داده شود؟ اين دلالان و مترجمان ورزشِ به دور از فرهنگِ غرب، خيلى وقتها نمىدانند كه PH.D مخفف چيست!
١٠- خداوند توصيه مىكند؛ قبل از ديگران، خودتان به حساب خودتان رسيدگى كنيد، پاسكارى و دور نمودن مشکلات ورزش ايران از رسالت و تعهد خودمان، مشكلى را از ورزش و مردمى كه چاق و دچار فقر حركتى شدهاند، حل نكرده و نمىكند.
١١- ورزش ما از دين ما دور است و اساتيد علوم ورزشى ما از تربيت بُعد روحانى شاگردانشان غافلند، آيا ما در اين آموزش تكبُعدى تربيت بدن، مقصر نيستيم؟ در اين زمينه، حوزههاى علميه هم بايد در آموزش تكبُعدى تربيت بُعد روحانى طلاب (بدون توجه به تربيت بدن آنها) تجديد نظر كنند.
١٢ - چرا در متن و اهداف، عناوين پژوهشها، پاياننامهها و رسالهها، همايشها و سخنرانىهاى ورزشى ما، فرهنگ، ارزشها، اسلام و بالاخص مردم گم شدهاند؟ آیا رشد اعتياد و چاقى و بيمارىها به ما مربوطى نيست؟ پس چرا مىگوئيم؛ ورزش دشمن اعتياد است و با ورزش بهتر و بيشتر زندگى كنيد؟
١٣- آیا آمادهسازى دانشجويان براى دادن خدمات فرهنگى-ورزشى به آحاد مردم، از وظایف ما نيست؟
١٤- ما و همه دستاندركاران امر ورزش از مردم (مستقيم يا از خزانه دولت) پول مىگيريم تا به آنها ورزش بدهيم، دريافتىمان را با چه دقتى محاسبه مىكنيم اما پرداختى ورزشىمان را به ملّت ايران، چطور؟
١٥- مطالب فوق، صرفاً ارائه يك نگرش و يك تلنگر است براى ارزشيابى راهى كه رفتيم و تلاش در اصلاح آن در آينده بدون فرصت سوزى، لذا تلاش نكنيد كه، در مقابل آنها جبهه بگيريد.
١٦- در نهايت تمام نمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى، اعضاء محترم هيات دولت، اعضاء محترم شوراى عالى انقلاب فرهنگى كه بُعد اثربخشى فرهنگى ورزش را ضعيف ارزشيابى كردهاند، از تونل ورزشى واحد ١ و ٢ ما عبور كرده و بجاى نورانى شدن و كسب اعتبار و ارزشمندى ورزش، متوجهشان گردانيدهايم كه، ورزش مهم نيست، لذا در اولويت زندگى و تصميمگيرى مديريتىتان قرارش ندهيد.
١٧- بنده معتقدم تا مردم ايران ورزش نكنند، همه ما هيچ كارهايم، بزرگترين مشكل ورزش ايران نگرش اساتيد علوم ورزشى است.
١٨- خيلىها معتقدند كه، راه اصلاح ورزش در آموزش و پرورش است، در صورتيكه نگرش مربيان ورزش، در آموزش و پرورش، حاصل و دستاورد كلاسها و كتابها و سخنرانىها و نگرش اساتيد علوم ورزشى است.
١٩- تاريخ ورزش ايران، سه فرصت طلائى؛ تدوين طرح جامع ورزش ايران، وزارت آقای گودرزى، وزارت آقاى سجادى، براى تحولى زيربنائى در ورزش در اختيار اساتيد علوم ورزشى قرار داد، از اين فرصتها با توجه به زمانى ويژه (پيروزى انقلاب اسلامى) بعنوان انجام يك انقلاب در ورزش استفاده نكرده و نمىكنيم.
٢٠- ورزش ما بايد:
الف: فرهنگى و همگانى شود. ب: در ورزش همگانى، بانوان در اولويت هستند. ج: تفكرى سيستمى بر اساس ارزشهاى اسلامى بر تصميمات مديران ورزش ايران حاكم گردد. د: قانون سازمان نظام ورزشى ايران تدوين و به تصويب نمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى برسد. هـ: تكتك ما در ارتقاء ورزش فرهنگى كشورمان احساس تعهد و رسالت بنمائيم. و: بر اساس قانون اساسى ورزش همگانى در اولويت معيار ارزشيابى مديران ورزش قرار گيرد. ز: بودجه و امكانات ورزشى، سرانهاى (آقايان و بانوان) تدوين، تصويب، تقسيم، هزينه و نظارت شود.
ح: انا لالله و انا اليه راجعون، همه ما از جانب خداوند آمدهايم و در محضر خداوند هستيم و براى ارائه گزارش از تصميماتى كه در سراسر عمرمان اتخاذ نمودهايم، بسوى او باز مىگرديم. پس بايد، خودمان را آماده پاسخگوئى به خداوندى بنمائيم كه از تمام اسرار وجودى ما كاملاً آگاه است.
امر به ورزش، امر به معروف است.