263 فرهنگی 1398/12/29 - 15:08

نگاهی به سینمای ایران و جهان در سالی که گذشت؛

پُربار، فراتر از انتظار و البته برای خودِ «سینما»! / از غافلگیری «آتابای» تا درخشش پیرمردهای سینما با حماسه «مرد ایرلندی»

دوستان و همکارانِ بسیاری در این شماره آخرِ سالی از اتفاقات و حوادث ناگوار و تلخ اجتماعی در یک سال اخیر گفتند و نوشتند، اما خیالتان راحت! در این دو صفحه ای که تمام و کمال متعلق به من است دیگر قصد ندارم اشاره ای به آن ها داشته باشم و بیش از این به تلخ کامی ها اضافه کنم؛ ضمن اینکه اساسا مدت هاست به خودم قول داده ام که به حوزه «اجتماعی» ورود نکنم؛ چرایش بماند...

«دیوان نیوز»، مهدی تیموری- اما بر خلاف غر و لندهای رایج در میان دوستان منتقد و سینمایی که هرساله با گزاره های حالا دیگر کلیشه ای به سمت سینمای جهان (خصوصا ایران) حمله کرده و هرآنچه بوده را خلاصه شده در «سینمای کلاسیک» می دانند و بس، اتفاقا نگارنده معتقد است که امسال، سالِ نسبتا خوب و قابل قبولی برای سینمای جهان و حتی ایران بود. حداقلش این بود که برخلاف سالیانِ گذشته رجعتِ مبارکی به سمتِ خودِ «سینما» داشتیم و کمتر خبری از فیلم های مضمون زده و مثلا تابو شکن اما تُهی از سینما بود.

نگارش چنین گزارش هایی سختی های خاص و البته لذت بخش خودش را دارد. اینکه وقتی شروع می کنی به نوشتن و اساسا دلت نمی خواهد که هیچوقت هم نقطه آخرش را بگذاری! هرچقدر که بنویسی احساس می کنی یک چیزی کم و چیزهایی از قلم افتاده است؛ از «پدیده ها» بگویی یا «برترین»ها؛ مرور کنی آنچه که تلخ و شیرین گذشت یا بگویی از آنچه که می توانست بشود اما نشد که بشود؟ هرچه که باشد «محدودیت» هم بد دردی است و تعدادِ کلمات و گنجایش موجود در صفحات اجازه روده درازی بیش از حد نمی دهد اما دلم نمی آید که حداقل در لیدِ این گزارش طویل اشاره ای نداشته باشم به «نازنین احمدی» بازیگر تئاتر و فیلم های کوتاه که مُزد تلاش های بی سر و صدایش را گرفت و با درخشش بی نظیری که در فیلم درجه یک «ابر بارانش گرفته» داشت موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد. او استعداد بالایی دارد و قطعا با تداوم روند فعلی در آینده بیشتر از او خواهیم شنید.

ابتدا نگاهی خلاصه وار خواهم داشت به برترین هایم در حوزه سینما و سریال های داخلی که در سال 98 به نمایش درآمده اند؛

  • بهترین سریال سال: «هیولا» / مهران مدیری

ترسیم هیولای ترسناکی که دردناکانه می خنداند!

صرفا انتشارِ این خبر که «مهران مدیری» و «پیمان قاسم خانی» قرار است همکاری مجددی داشته باشند به خودی خود کنجکاو کننده، دوست داشتنی و البته جنجال برانگیز است؛ چه برسد به آنکه ماحصل همکاریِ این زوج، سریال درجه یکی چون «هیولا» باشد که بی درنگ بهترین سریال شبکه خانگی در چندین سال اخیر و یکی از بهترین آثار مدیری در کارنامه اش است. «هیولا» یکی از رادیکال ترین و جدی ترین کمدی های مدیری در مقام کارگردان است (فراتر از «قهوه تلخ» و «شب های برره»). او در این اثر بیش از همیشه به مفهوم «کارگردانی» در معنای جزئی و پرداختی اش توجه داشته و در حالی بازی فوق العاده ای هم در نقش «کامران کامروا» از خود ارائه داده که پس از «مرد هزار چهره» دیگر ایفای نقش ویژه و خاصی از او ندیده بودیم؛ تقابل او با «هوشنگ شرافت» (فرهاد اصلانی) و تضادِ ظاهری (فیزیکی) و باطنی (اخلاقی) که با یکدیگر دارند از همان ابتدا و در سکانس های اولیه آشنایی شان در قسمت دوم بذر «کمدی سیاه» امروزی را در دل مخاطب می کارد و ما را تا انتهای قصه با خود همراه می کند. کافی است به تفاوتِ حالت فیزیکی آن دو (کامروا و هوشنگ) در کنار نام سریال (هیولا) دقت کنید. هیولای ظاهریِ شرافت در تقابل با موجودِ لاغرترِ ماجرا که مدام در حال بلعیدن اوست! شرافتی که یکی از خودِ ماهاست. همان طبقه متوسط و اساسا وسطی که گُم شده امروز ایران است و مدام در حال کاهش، لِه شدن یا بلعیده شدن چنین افرادی است! هیولا شروعِ عالی ای دارد (قاطعانه می گویم بهترین شروع در میان آثار مدیری) در ادامه خوب است و اواسط سریال (از قسمت 8 تا 12) افت می کند و گاها شمار شوخی های لوس و اعصاب خُرد کنش از دست خارج می شود اما یک سوم پایانی را خوب و قسمت پایانی اش به ویژه سکانس نهایی اش عالی است و چه چیزی مهم تر از این که یک سریال آن هم کمدی (که کمتر در کشورِ ما سابقه داشته) چنین «واقعی»، «باورپذیر» و البته «سینمایی» به پایان برسد؟ بی شک «هیولا»ی مدیری و البته قاسم خانی بهترین سریال سال گذشته بود که به طور هم زمان موفق به مخاطبان و منتقدان شدد و بی جهت هم گولِ گزاره هایی از قبیل «این سریال قصدِ عادی سازی مشکلات را دارد» یا مثلا «هیولا با اختلاس شوخی می کند تا آن را برای ما عادی جلوه دهد» را نخورید و اسیر جوسازی های مسموم عده ای که احتمالا خیلی هایشان حتی این سریال را ندیده اند نشوید؛ چرا که اگر مبنای قضاوت بر اساس منطقِ این دوستان شبه روشنفکرمان باشد، احتمالا هشت دهه پیش «چارلی چاپلین» با «دیکتاتور بزرگ» سعی در عادی سازی جنگ جهانی دوم و اقدامات هیتلر، استالین یا... در آن برهه داشته و یا با «عصر جدید» و تلاشی که در خنداندن ما نسبت به پدیده «زندگی مدرن و صنعتی» دارد، تلاش کرده تا ما را نسبت به سنت ها سست کند و زندگی صنعتی (ماشینیزمِ آن) را برایماند عادی کند! از سریال های شبکه خانگی گفتیم و بد نیست اشاره ای هم به «هم گناه» (مصطفی کیایی) داشته باشیم تا کنون 4 قسمت از آن منتشر شده و تا همین جا هم قابل تامل و اثرِ سر و شکل داری نشان داده که از کل مجموعه هایی چون «دل»، «مانکن» و... کیلومترها جلوتر است؛ حداقلش این است که «درام» دارد! البته برای قضاوت نهایی اش فعلا زود است و باید تا قسمتِ پایانی اش صبر کنیم.

  • بهترین فیلمِ سال (از میان آثار اکران شده): «جهان با من برقص» / سروش صحت

با «مرگ» می رقصد!

«سروش صحت» اولین گام در مقامِ «کارگردان سینما» را بسیار موفق و البته فراتر از حد انتظار برداشته. نسل بازیگران و کارگردانان مطرحِ کمدی دو دهه اخیر تلویزیون که وارد حیطه فیلمسازیِ شدند را به یاد دارید؟ «مهران مدیری» با «ساعت پنج عصر»، «رضا عطاران» با «خوابم میاد»، «مجید صالحی» با «زیرنظر»، «جواد رضویان» با «زهرمار» و... ذکر همین لیست کافی است تا در انتخاب سروش صحت به عنوان موفق ترینِ آن ها در ساخت نخستین فیلم سینمایی لحظه ای درنگ نکنیم. جهان با من برقص عامدانه و شاعرانه از «مرگ» و «تنهایی انسانِ معاصر» می گوید؛ اینکه روی «معاصر» تاکید دارم بی دلیل نیست و مثال های پرشماری برای این جزئیات وجود دارد؛ نمونه اش در خرده پیرنگ کاراکتر «هانیه توسلی» و دلبستگی فراوانش نسبت به «اینستاگرام» و فضای مجازی (شلوغیِ پیرامونِ مجازی و تنهایی حقیقی آدم) از بهترین نمونه هاست؛ یا آن فصلِ درخشان گاوها و آدم ها... ترجیح می دهم اطلاعاتِ زیادی از قصه فاش نکنم تا شما هم به حدِ کافی از تماشای لطیف ترین و انسانی ترین فیلم سال سینمای ایران لذت ببرید.

  • بهترین فیلم: جهان با من برقص
  • بهترین کارگردان: سروش صحت / جهان با من برقص
  • بهترین فیلمنامه: سروش صحت و ایمان صفایی / جهان با من برقص
  • بهترین بازیگر نقش اول مرد: پیمان معادی / متری شیش و نیم
  • بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: علی نصیریان / مسخره باز
  • بهترین بازیگر نقش اول زن: سها نیاستی / سال دوم دانشکده من
  • بهترین بازیگر نقش مکمل زن: پانته آ پناهی ها / درخونگاه
  • بهترین تدوین: هایده صفی یاری / مسخره باز
  • بهترین فیلمبرداری: علی قاضی / مسخره باز
  • بهترین موسیقی متن: رامین کوشا / سرخپوست

 

  • بهترین فیلمِ سال (از میان آثار جشنواره فجر38): «آتابای» / نیکی کریمی

عبور با دُرِ تند از طعم تلخ «سرکوب»!

تازه ترین فیلمِ «نیکی کریمی» در مقام فیلمساز، در کنار «ابر بارانش گرفته» (مجید برزگر) جزو دو فیلم برترم از فجر38 است. فیلمسازی که پیش از این و آثاری که از او به عنوان خالقِ اثر دنبال کرده بودم، کوچکترین رَدی از فرم، خلاقیت در او نیافته و به همین جهت با پیش فرض یک فیلم ضعیفِ دیگر از این فیلمساز (که تنها به این دلیل پذیرفته شده که از یک فیلمسازِ زن هم در این جشنواره فیلمی وجود داشته باشد!) به تماشایش نشستم!

و اما «آتابای» به طرز شگفت انگیزی غافلگیرم کرد. جدیدترین فیلم کریمی محسور کننده‌ است و شخصا پس از فیلم ‌های بسیار ضعیف و فاقد ارزش «شیفت شب» و «سوت پایان» و... انتظار چنین درخششی از تنها فیلمساز زن فجر۳۸ (که یکی از بهترین‌های آن هم هست) نداشتم و شاید تنها به همین دلیل که بسیار فراتر از انتظارم ظاهر شد این فیلم را در رتبه اولم قرار می دهم و سپس فیلمِ مجید برزگر را؛ چرا که با وجودِ «فصل باران های موسمی»، «یک شهروند کاملا معمولی» و فیلمِ درخشان «پرویز» انتظاری جز درخشش از برزگر نداشتم.

آتابای روایت ِشخصیت محوری‌ است از آتابای (یا کاظم سابق) با بازی بسیار خوب و روان «هادی حجازی ‌فر». فیلم برای او و تمام خواسته‌های سرکوب شده‌ ناشی از سوپرایگوی (فراخود) اوست که در همه این سال ‌ها نه عشق‌اش را ابراز کرده و نه نفرتش را و حال بر اساس همان الگوهای پیشین در سرکوبِ هرچه تمام ترِ خواهرزاده‌اش می‌کوشد. فیلمساز موفق شده تا بدون کوچکترین ادا و اطواری و با الهام گیری از فضای مرحوم «عباس کیارستمی» (درخت ِحاضر در نقطه طلایی نمای بیرون از خانه که در گلدن‌تایم ثبت شده و...) و «نوری بیلگه جیلان» و اساسا با آن جنس از قاب های باشکوهی که در سینمای مدرن اروپایی دیده ایم به جایگاهی برسد که آدم‌ هایش با همان زبان ترکی (که یقینا به یکی از نقاط قوت فیلم تبدیل شده) فضاسازی‌ای در خدمت میزانسن شکل‌گرفته از «انسان ‌های» حاکم در قصه به ‌وجود می‌آورد که کندی ریتم و اصطلاحا دیر شروع شدن قصه نکته‌ای منفی برای آن به شمار نمی‌آید.

آتابای برخلاف کاراکتر اصلی فیلم (که صفر و صدی ا‌ست) در همه چیز اندازه‌ است. از موسیقی درجه یک و فیلمبرداری درخشان اثر گرفته تا پرداخت تدریجی و کامل شخصیت‌ها. سکانس تنبیه خواهرزاده آتابای که اوج عصیانِ حاصل از خشم فروخورده اوست بی‌نظیر است؛ و چقدر بی‌ نظیر تر که به آن تنبیه و ندامت تصویریِ آتابای (دویدن در میانه شاخه ‌ها و زخمی شدن) ختم می‌شود او می‌داند که ممکن است باز هم چیزی جز شکست در انتظارش نباشد اما «می‌خواهد» که عاشق شود و می‌شود و این‌ بار ابرازش می‌کند. آتابای از گرم ‌ترین، شورانگیز‌ترین و چشم‌ نوازترین آثار جشنواره امسال بود که آن مقدمه طولانی را می‌طلبید تا به سکانس درد و دل پای آتش برسد؛ چیزی که تا کنون در آتابای کم‌ تر بوده (شاید هم نبوده!) یعنی «ابراز». آتابای نگاهی روشن بینانه به «زنان» (فارغ از شعارهای سطحی و اینستاگرامی مومود در آثار «تهمینه میلانی» و...) دارد. آتابای از آن دست فیلم هایی است که تماشایش بر پرده عریض، لذتِ دو چندانی دارد و اساسا برای «سینما» ساخته شده.

دیگر آثار محبوبم از جشنواره امسال به این ترتیب است:

  1. ابر بارانش گرفته / مجید برزگر
  2. سینما شهر قصه / کیوان علیمحمدی و علی اکبر حیدری
  3. شنای پروانه / محمد کارت
  4. تومان / مرتضی فرشباف
  5. درخت گردو / محمدحسین مهدویان
  6. دشمنان / علی درخشنده
  7. من می ترسم / بهنام بهزادی
  8. خورشید / مجید مجیدی
  9. خون شد / مسعود کیمیایی

نام این نُه فیلم (+ آتابای) را به خاطر بسپارید تا زمان اکران از تماشای آن ها لذت ببرید.

  • چهره سال: مسعود کیمیایی

موضعِ درست در زمانِ درست

«مسعود کیمیایی» را همواره به عنوان هنرمندی مردمی که در بزنگاه های حساسِ تاریخی، آثار تاریخ سازی ساخته (البته این موضوع بیشتر در کارنامه پیش از انقلاب فیلمساز صدق می کند) می شناسیم. فیلمسازِ محبوبِ نگارنده که منهای «خون شد» و نهایتا «جرم» و کمی هم «حکم» متاسفانه حداقل در دو دهه اخیر فیلمِ خوبی نساخته و عوضش پر است از لیستی که آثار ضعیف که برخی از آن ها لحظاتِ خاص و دوست داشتنی ای دارد (رئیس، محاکمه در خیابان، سربازهای جمعه و قاتل اهلی، اعتراض و...) و بعضا غیرقابل تحمل (متروپل) که حتی از ساخت همان تک لحظه ها هم عاجز بوده اند! اما چیزی که بی درنگ در خصوص «مسعود کیمیایی» قابل ستایش بوده و هست (حتی اگر ده فیلمِ بدِ دیگر بسازد) خاصیتی است که این روزها در کمتر هنرمندی پیدا می شود؛ «ایستادن کنار مردم» و تن ندادن به ساخت «هَر فیلمی». توضیح بیشتر که لازم نیست...؟

و اما نگاهی کوتاه به تازه ترین ساخته او «خون شد»: خون عاقبت مردی به نام فضلی (سعید آقاخانی) است که پس از سال ها بازگشته تا چراغ‌های خاموش شده خانه پدری (وطن؟) را روشن کند و همه اهالی این خانه را دور یکدیگر جمع کند. تازه‌ترین فیلم کیمیایی در عین اینکه بی‌ادعاترین فیلم او به لحاظ عدم استفاده از شعارهای گل‌درشت سیاسی و اجتماعی ا‌ست؛ اما از منظر کنایات غیرمستقیم تندترین و به جرات رادیکال‌ترین اثر او در این سال‌هاست.

فضلی که پس از سال ها به خانه برگشته، آن‌جا را خالی از «خانواده» می‌ بیند. سند خانه‌شان هم در گروی املاک است و قرار است که به زودی کوبیده و ساخته شود!  او که مسیر قیصرواری را طی می‌کند نهایتا بین دوراهی حفظِ چاقو و پرتابِ آن در آبِ روان مانند سایر قهرمان‌های کیمیایی با حفظ چاقو و آرمان‌های درونی‌شان تا انتهای عدالت می رود؛ تا جایی که به فصل درخشان بازار تجارت جهانی و آن شلوغی تعمدا غیرقابل باور اما کاملا سینمایی در تصویر می‌رسد.

مورد عجیب «شهاب حسینی»، «سعید ملکان» و رفقا!

هرقدر که بخواهیم از جریان اصلیِ سینمای ایران عبور کرده و کمتر به حواشی آن به ویژه اتفاقات جنجالی سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر بپردازیم نمی شود که نمی شود! از هتاکی و رفتارهای عجیب «شهاب حسینی» نسبت به پیشکسوتان سینما و استفاده از الفاظ تند در خطاب قرار دادن خبرنگاران تا اعتراضات و داد و بیدادهای آقای همیشه شاکی «ابراهیم حاتمی کیا» و بچه لوسِ تازه متولد شده سینمای ایران! بله احتمالا این یکی را هم درست حدس زدید؛ «سعید ملکان» را می گویم. البته وضعیت مضحک و سفارشی حاکم در نشست خبری فیلم «روز صفر» و حواشی به وجود آمده در کنار آن را به یاد دارید؟ کجای دنیا دیده اید که یک منتقد وابسته به حکومت (نه به معنای خوب یا بدش) که همواره پای ثابت برنامه های تلویزیونی است در نشست خبری یک فیلم حاضر شود و بابت ساخته شدن آن فیلم به سینمای کشور تبریک گفته و پیشانی کارگردان را ببوسد و همه عواملش را در آغوش بگیرد و به آن ها تبریک بگوید؟! اگر این مصداق بارز «روابط عمومی بازی» نیست، پس چیست؟ واقعا این آقای «مسعود فراستی پور» چه فکری در مورد سایر منتقدان و اهالی رسانه کرده بود؟ آن هم برای یه فیلم ضعیف و بسیار سطحی که در بهترین و خوشبینانه ترین حالتش یک اکشن یکبار مصرف و بی کارکرد است! وقتی چنین فیلمی که گاها به «بی مووی»های دهه هشتادِ آمریکا طعنه می زند را تا این حد بزرگ جلوه می دهیم، همانی می شود که در اختتامیه جشنواره دیدیم. جناب ملکان از ساعت ها پیش از آغاز مراسم و تا انتهای اختتامیه در ترافیک (!) مانده بود و دستور داده بود که تمامی عوامل فیلمش هم از مسیری بیایند که در ترافیکی طاقت فرسا گیر کنند! اینکه در این گیر و دار مجری مراسم دقیقا ما را چه فرض کرده بود که از اول تا انتها می گفت:«آقای ملکان در ترافیک گیر کرده»! یا چرا تا این حد سانسورهای آقای سانسورچی در حین صحبت های هنرمندان تابلو و ضُمُخت بود بماند؛ گویی عده ای از دوستان پیش از بررسی آثار به آقای ملکان قولِ جایزه های اصلی و درخشش در تمامی بخش ها را داده بودند که اینگونه برافروخته شدند یا در ذهنشان شرکت در جشنواره ها به این معناست که شما قطعا جایزه می گیرید! کمدی ماجرا هم دقیقا جایی است که این عزیزکرده و مظهرِ رانت در سینما به نقل از «ابراهیم داروغه زاده» (دبیر جشنواره) به دو علت تصمیم گرفت که در اختتامیه حاضر نشود: 1. معتقد بودند نباید افرادی که صحبت از تحریم کرده‌اند و یا افرادی که در نشست رسانه‌ای اعتراض کرده‌اند داوری و کاندیدا می‌شدند. 2. پذیرش فیلم خورشید علی‌رغم دیر رسیدن به جشنواره فجر. توجه کردید؟ کسی که خودش در همین جشنواره تا روزِ دوم اکران ها، تکلیفِ فیلمش در جشنواره معلوم نبود و سال گذشته هم آن همه جنجال بر سر تحویل دیرهنگامِ فیلم «غلامرضا تختی» به پا کرده و همه ساله تمام امکانات ویژه در اختیار خود و گروهش قرار می گیرد تا اکثرا به تولید فیلم های گران و اصطلاحا «بیگ پروداکشن» و البته شکست خورده در گیشه بپردازد، این حرف ها را مطرح کرده! «کمدی» نیست؟ نه خدایی کمدی نیست؟! بیخیال «آقا سعید» (چَشمَک)!

و اما در قسمت پایانیِ این نگاهی کوتاه و گذرا دارم به برترین هایم در حوزه سینمای جهان که در سال گذشته به نمایش درآمد؛

  • بهترین فیلم سال: «مرد ایرلندی» / مارتین اسکورسیزی

حماسه قرن را پیرمردان هالیوود سرودند!

و اما چه فیلمی و اساسا چه اتفاق سینمایی ای بزرگ تر و مهم تر از به نتیجه رسیدن مثلث نوابغی چون «رابرت دنیرو»، «آل پاچینو» و «جو پشی» تحت هدایت و کارگردانی دایره المعارف متحرک سینما آقای «مارتین اسکورسیزی»؟ مخاطبان حرفه ای سینما سال های سال بود که منتظر ساخته شدن و اکران گسترده «مرد ایرلندی» بودند اما هربار یا به دلیل نبود بودجه مناسب و یا جمع نشدن ستارگان (به ویژه قانع نشدن جو پشی برای بازگشت به سینما) این اتفاق ویژه رخ نمی داد تا اینکه با کمکِ بزرگِ «نت فلیکس» بالاخره این پروژه که از سال ها پیش از دغدغه های اصلی اسکورسیزی بود و سینمادوستان بسیاری در انتظار تماشای آن بودند به سرانجام رسید.

حماسه «مرد ایرلندی» روایتی است از تاریخ شرارت و شکل گیری گسترده آن تحت نظر «مافیا» در آمریکا كه اسکورسیزی آن را از پس پرده آن نظام اقتصادی و سیاسی مافیا محور که حتی رئیس جمهور را هم خودش انتخاب کرده و به محض احساس خطر همان هایی که مرد اول کشور را انتخاب کرده، به زیر کشیده و ترور می کنند به بیرون و نهایتا پرده سینما کشانده تا مغز استخوان تماشاگر را مورد هدف قرار دهد. بی شک این فیلم نتيجه سال ها زيست هنرمندانه فیلمساز در بستر اجتماع باندهاي مافيايي است و در ادامه سنت فيلم هاي مافیایی پيشين این فیلمساز نظیر: «كازينو» و «رفقاي خوب» و... است که با اجرای (دکوپاژ و میزانسن) بسیار ساده تر و روان تری نسبت به آن ها دارد و به همان میزان پیچیدگی اش در روایت رفاقت و روابط اعضا بالاتر است و در اینجا در آن حد خبری از شکوه و جذابیت های این نوع زیستِ مافیایی نیست. اسکورسیزی در یک سوم پایانی مرد ایرلندی از همیشه بی رحم تر است و از این ویژگی هیچ ابایی هم ندارد. نامِ یک سوم نهایی مرد ایرلندی را «سروده ای برای مرگ» گذاشته ام. «فرانک شیران» (رابرت دنیرو) که تمامِ زندگی اش در درجه اول «برای محافظت از خانواده اش» به ماشین آدمکشی تبدیل شده بود، دیگر همان خانواده و مهم تر از آن «پگی» (دخترش) را هم ندارد و این مکافاتِ جنایاتی است که در یک عمر حاصل شده و چه توانمد است نگاه و البته دوربین اسکورسیزی در ساخت مرگ و تنهایی مردِ گوش به فرمانِ قصه (و تعمدا دوست نداشتنی به شکل رایجِ آن). یقین دارم چیزی که ارزش و شکوهِ مرد ایرلندی را روشن تر می سازد، «زمان» است و نه فصل جوایز. همان عنصر مهمی که «رفقای خوب» را امروزه به بهترین فیلم دهه نود در نگاه بسیاری از منتقدان و سینمادوستان تبدیل کرده است.

  • بهترین فیلم: مرد ایرلندی
  • بهترین کارگردان: مارتین اسکورسیزی / مرد ایرلندی
  • بهترین فیلمنامه: نوآ بامباک / داستان ازدواج (غیراقتباسی) و استیون زایلیان / مرد ایرلندی (اقتباسی)
  • بهترین بازیگر نقش اول مرد: خواکین فینیکس / جوکر و آدام درایور / داستان ازدواج و آدام سندلر / الماس های تراش نخورده
  • بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: آل پاچینو / مرد ایرلندی و جو پشی / مرد ایرلندی
  • بهترین بازیگر نقش اول زن: اسکارلت جوهانسون / داستان ازدواج
  • بهترین بازیگر نقش مکمل زن: لارا درن / داستان ازدواج
  • بهترین تدوین: مایکل مک کاسکر / فورد در برابر فراری
  • بهترین فیلمبرداری: داریوش خنجی / الماس های تراش نخورده
  • بهترین موسیقی متن: هیلدور گودنادوتیر / جوکر
  • بهترین انیمیشن: داستان اسباب بازی 4

در آخر، ده فیلم بین المللی محبوبم در سال میلادی که تماشای آن ها را به شدت توصیه می کنم: مرد ایرلندی (مارتین اسکورسیزی)، داستان ازدواج (نوآ بامباک)، زندگی پنهان (ترنس مالیک)، الماس های تراش نخورده (برادران سفدی)، ویتالینا وارلا (پدرو کوستا)، داستان اسباب بازی 4 (جاش کولی)، متاسفیم جا ماندی! (کن لوچ)، ریچارد جول (کلینت ایستوود)، هتلی در کنار رودخانه (هونگ سانگ سو) و جوکر (تاد فیلیپس).



  1. انهدام ریزپرنده‌ها عامل اصلی صدای انفجار در اصفهان
  2. تانژانت زاويۀ تغييرات قلعه‌نویی صفر است / فرصت‌سوزی یکسالۀ تیم‌ملی!
  3. واحد سوم گازی نیروگاه ‌گهران به شبکه برق کشور متصل شد
  4. مدیریت تغییر اقلیم و گسترش اقتصاد سبز، راهبرد اصلی دولت
  5. بیش از ۵۷ هزار بازدید از شروع طرح سلامت نوروزی انجام شد
  6. دستگاه‌های امدادی البرز در آماده‌باش
  7. تعریف بسته‌های سرمایه‌گذاری در مدیریت شهری کرج
  8. ارائه ۲۸ هزار خدمت امدادی توسط هلال احمر البرز
  9. کاهش ۶۷ درصدی شعب نامتعارف
  10. نظامی‌گرایی اقتصادهای اروپایی
  11. وزیر دفاع پاکستان برای طالبان افغانستان خط و نشان کشید
  12. کلیت مجلس دوازدهم انقلابی است
  13. کاهش رکود تورمی مسکن با اقدامات دولت سیزدهم
  14. کاهش ۱۰۰ درصدی تصادفات درون شهری در البرز
  15. روبینیو 9 سال به زندان خواهد رفت!
  16. وار تا 20 روز آتی به ایران می‌آید
  17. آب، منبع استراتژیک کلیدی تهدیدات امنیت جهانی
  18. افزایش ۲ برابری کارت آزاد جایگاه‌های سوخت در نوروز
  19. شناگر اصفهانی رکورد ملی خود را جابه‌جا کرد
  20. برگزاری اولین گردهمایی مشترک رؤسای هیئت‌ها، انجمن‌های ورزشی و  مسئولان کمیته‌های پارکور کشور
  21. درهای نمایشگاه رسانه های ایران باز شد
  22. افزایش دو و نیم برابری بودجه فرهنگی شهرداری کرج
  23. آیین تحلیف اعضای هیئت منصفه مطبوعات البرز برگزار شد
  24. گرم‌ترین آذر ۳۳ سال اخیر کشور ثبت شد
  25. خواص بسترساز مشارکت حداکثری در انتخابات شوند
  26.  روایت تکراری اختلاف و التهاب
  27. یک هشتم لیگ قهرمانان آسیا؛مشابه ولی متفاوت
  28. نقش «اقتصاد مقاومتی» در عبور از تنگنای تحریم
  29. ابراز شادی و خوشحالی بعد از پیروزی، جُرم محسوب می‌شود ؟!
  30. به بهانه آغاز دوباره مسابقات لیگ برتر فوتبال ایران
  31. زمین چمن مصنوعی روستای خورچان افتتاح شد
  32. «حمل و نقل» پیش شرط بهبود وضعیت صادرات و واردات در کشور
  33. تاج منتسب به سپاه است؟
  34. توافق با عراق برای تامین ۵۰ میلیون متر مکعبی گاز در روز
  35. بیست و یکمین جشنواره تولید ملی - افتخار ملی با حضور مقامات کشور
  36. افزایش قیمت خودسرانه قالیشویی و خشکشویی ممنوع است
  37. سهمیه جدید وام ۲۰۰ میلیون تومانی ودیعه مسکن ابلاغ شد
  38. ۵۰۰ میلیون مسدوی خودروهای وارداتی آزاد شد
  39. انعقاد تفاهم‌نامه همکاری میان ۴ کمیسیون گردشگری اتاق‌های بازرگانی ایران، البرز، اصفهان و قم
  40. زمان واریز عیدی کارمندان اعلام شد