پنجشنبه، 06 اردیبهشت 1403 09:07
393 فرهنگی 1399/02/13 - 22:54

«40 هزار تومان» برای تماشای خروجِ تراکتورها از روستا با ماشین؛

همیشه پای اوج در میان است! / چرا «درایوین سینما» ایده خوبی برای تماشای فیلم به حساب نمی آید؟

«اکران آنلاین فیلم سینمایی خروج از 24 فروردین ماه 1399»! خبری که نخستین بار با واکنش های متفاوتی از طیف هنرمندان، منتقدان و مخاطبان این حوزه مواجه شد.

دیوان نیوز، مهدی تیموری- عده ای از منتقدانِ همیشگی سینما و ایدئولوژی «ابراهیم حاتمی کیا» معتقد بودند که این اقدام که در واقع متولی اش «سازمان هنری و رسانه اوج» است (سرمایه گذار آثار اخیر فیلمسازِ نامبرده) چیزی نیست جز یک نمایش پوپولیستی؛ چرا که آن ها خودشان به خوبی از ضعف های فیلم که فاقد هرگونه ویژگی های فرمی و حتی عامه پسندی است و در نتیجه به شکستِ سنگین آن ها در گیشه منجر می شود واقف اند و به همین جهت آگاهانه با این اقدام به نوعی دست کم از پس لرزه های این اتفاق جلوگیری کردند (!) اما از سوی دیگر، طیفی که به شدت هوادار و دوستدار این فیلمساز و ایدئولوژی اش است که غالبا هم او را «ابراهیم» صدا می کنند، آنچنان با آب و تاب به این اقدامِ سازندگان پرداختند که گویی سینمای ایران به قبل و بعد از این فیلم تقسیم شده است! فارغ از هر دو نگاه که افراط در هردوی آن ها موج می زند، سعی کردیم نگاهی مختصر، پرسشگرانه با رویکردی متفاوت داشته باشیم به تازه ترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا و اتفاقات و حواشی ای که پیرامون این فیلم به وجود آمده بپردازیم.

فارغ از رویکردهای ایدئولوژیک، «خروج» چقدر «سینماست»؟

پس از شماری از آثار ضعیف در سال های اخیر خصوصا «به وقت شام»، «بادیگارد» و... و اما خروج! از کجا؟ حیطه «فیلمسازی» و ورود به ورطه «سقوط»؟ این احتمالا رویه‌ای ا‌ست که فیلمسازِ ما پیش گرفته و گویا شخصا رضایت بسیاری هم‌ از آن دارد. اساسا برای او مهم نیست که مخاطبانش چه تصوری دارند؛ حاتمی کیا فقط «اوجی» را می‌بینید که سالیان پیش با «دیده‌بان»، «مهاجر»، «آژانس شیشه ای»، «بوی پیراهن یوسف»، «از کرخه تا راین»، «ارتفاع پست»، «به رنگ ارغوان» و... به صورت «سوبژکتیو» در آن غوطه ور بود و اکنون به صورت عینی و «اُبژکتیو» به سازمانِ بیرونیِ آن وابسته شده و گویا هیچ راه گریزی هم ندارد.

تازه‌ترین حرف فیلمساز همیشه شاکی ِما یا به تعبیر مرحوم علی معلم «بچه لوس سینمای ایران» هیچ چیز نیست جز شلختگی تصاویر به ‌هم چسبیده و مُشتی پیرمرد که هیچ‌کدام از آن‌ها نه شخصیت‌اند و نه حتی تیپ و حتی ساده ‌لوحانه ‌تر از همه‌ این است که همه‌ی آن‌ها دارای یکسانی فکر، عقیده، زبان (نه لهجه) و احساس اند و اندک تفاوتی هم اگر وجود داشته باشد به صورت کارتونی در کاراکتی است که «جهانگیر الماسی» با بدترین شکل و اغراق آمیزترین حالت ممکن ایفا می کند!

کجاست آن بازی درخشانی که از «نقش اول» این فیلم می‌گفتند؟ ما که جز «ژست» چیزِ خاصی ندیدیم! البته این مشکل مربوط به بازیگر نیست و وقتی عملا فیلمنامه و شخصیت پردازی ای وجود نداشته باشد، حاصل کارِ بازیگر چیزی فراتر از این هم نخواهد شد. (ارجاع به ارتباط در نیامدهِ «رحمتِ» قصه با سگ روستا تا سیگارِ پلانِ آخر فیلم که بسیار «وسترن وار» آن را استعمال می کند!) کو آن فیلمنامه‌ای که «فرامرز قریبیان» (بازیگرِ «گوزن‌ها»، «ردپای گرگ»، «ترن»، «سناتور» و حتی «گناهکاران» و...) گفته بود این (خروج) بهترین سناریویی ا‌ست که تا به حال خوانده و کار کرده؟! اصلا سناریو کجاست؟ فیلمساز به هوای اینکه بتواند کمی جلوی هجمه‌های احتمالی به فیلم ضعیفش که به قول دوست ِ منتقدش حقیقتا «ما قبل نقد است!» را بگیرد، در صحنه آخرش نوشته «این فیلم براساس یک اتفاق کاملا واقعی ساخته شده است» و نهایتا چند عکس هم از یکسری تراکتور و رانندگان معترض پیش رویمان می‌گذارد تا ما هم کَف کنیم و بگوییم وای چه فیلم رادیکالی ساخته است فیلمساز! این دیگر چه بامبول ریاکارانه‌ای ا‌ست؟ دلمان خوش بود که لااقل جناب فیلمساز حتی در بدترین آثارش در سال‌های اخیر از جمله «بادیگارد»، «گزارش یک جشن» و «به وقت شام» هنوز می‌تواند «قصه» بگوید اما افسوس که دیگر حتی توان قصه‌گویی را هم از دست داده! شاید بد نباشد که تلنگری از جنسِ خودش به او زده شود؛ چیزی مثلِ:«دهه‌ات گذشته مربی!»

در خروج هیچ جغرافیای واحدی وجود ندارد و فیلمساز اخته شده در تصویرِ ما یک روستا به نام «عدل آباد» (!) را به وجود آورده که در آن همه اقوام ایرانی از ترک، کرد، لر و عرب و... حضور دارند تا به خیال خام خویش بگوید که این‌جا کلِ «ایران» است و من حرف جهان شمولی دارم‌ اما زهی خیال باطل! فیلمساز ِ ما حتی جرات نقد هم ندارد و پا پیش پا افتاده‌ترین گره‌های ممکن دست به پیشبرد درام می‌زند (نمونه‌ها بیشمارند؛ از جمله وایرال شدن ویدیوی تراکتورسواران در «بی‌بی‌سی» و «اینستاگرام» و... که کاملا قابل حدس است) باز جای شکرش باقی‌ است که فیلمساز اعصاب خراب ِ ما به سراغِ مرحوم «کیارستمی» (آژانس شیشه ای) نرفته!

فیلم ظاهرِ اعتراضی و رادیکال دارد اما آن را کاملا پاستوریزه و در خفا بیان می کند. می گویید چرا؟ واضح است؛ فیلمساز حتی نخواسته برای بیانِ این اعتراض از یک مقامِ رسمی و دارای قدرت اجرایی در «نهاد ریاست جمهوری» انتقاد کند. مگر آن نهاد این همه معاون و... ندارد که «مشاور رئیس جمهور» برای رسیدگی به اعتراضات وارد گود می شود و تصمیمات مهم می گیرد؟ اصلا مگر مشاورِ رئیس جمهور روی کاغذ قدرت اجرایی دارد؟ طبیعتا خیر! پس چه چیزی بهتر از این تاکتیک؟ نه سیخ می سوزد و نه کباب! و اما چند کلمه ای هم برای «ما»؛ مایی که امیدوارم فیلمسازِ خوبِ سابق به روزهای اوجِ بدون اوج بازگردد...

چرا «درایوین سینما» ایده خوبی برای تماشای فیلم به حساب نمی آید؟

با توجه به روند فعلی در خصوص خطرات و مشکلاتی که پاندمی «کرونا» در همه سطوح و ابعاد (شغلی، حرفه ای، شخصی و...) ایجاد کرده، اکثریت قریب به اتقاق کسب و کارها، موسسه های فرهنگی و هنری، فدراسیون های ورزشی و... به دنبال ایجاد میانبری به جهت از سرگیری فعالیت هایشان هستند و «سینما» هم از این قاعده مستثنی نیست. ابتدا طرح «اکران آنلاین» با فیلم سینمایی «خروج» نوشته و کارگردانی «ابراهیم حاتمی کیا» آغاز شد و پس از آن نوبت به پرویز شهبازی رسید تا تازه ترین ساخته اش فیلم سینمایی «طلا» را در این مسیر قرار دهد و شنیده ها حاکی از آن است که به زودی آثار بیشتری مثل «خون شد» (مسعود کیمیایی) و... به این جرگه بپیوندند.

اما مسئله به همین جا ختم نشده و دوستانِ اوجِ همیشه در «اوج» (با رویکرد سینما را وِلِش کن تا «نفت» دارم می سازم)! به تکاپو افتاده اند و قرار است ایده بامزه «درایوین سینما» را (فارغ از کیفیت، مزایا و معایش) پس از سال ها مجددا در کشور پیاده کنند و همین شب در دو سانس 21 و 23:30 در پارکینگ شماره 3 برج میلاد تهران اجرا شد. اما این وسط چند نکته، ابهام و یا... وجود دارد که حقیقتا کمی آزاردهنده و هم با واقعیت و منطق اجتماعی و اقتصادی و... جور در نمی آید.

اول از همه در خصوص نام «سینماماشین» است که برای این طرح انتخاب کرده اند! (!) چرا واقعا؟ چه مشکلی در همان «درایوین سینما» وجود داشت؟ مثلا خواسته اید معادل سازی (بومی سازی) کنید؟ خب لااقل کمی فقط «کَمی» بیشتر فسفر می سوزاندید تا متوجه این نکته شوید که دو واژه «سینما» و «ماشین» هیچ کدام ریشه ای در زبان فارسی ندارند! (یا مثلا فکر می کردید اگر بگذارید «سینماخودرو» چنین استنباط می شود که سینمایی است که خودش می رود؟ به کدام سو؟ سینمای مستقل و بدون نفت، رانت، ویژه خواری، دغدغه مند و...؟ نه، نه، نه... اشتباهه، اشتباهه؛ اصلا ماشین لباس شویی رو هم خودمون روشن می کنیم!) پس در نتیجه نه تنها بومی سازی در نام این پدیده صورت نگرفته بلکه منتج به چنین تلفظ مضحک و نامانوسی شده که اساسا مانند دیگر شاهکارهای چندین سال اخیر «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» مانند «کش لقمه»، «چرخبال»، «دو سرپُف زینتی»، «دراز آویز زینتی» و... حسابی تو ذوق می زند و فاقد تاثیرگذاری است و یقین بدارید که هیچ گاه در «زبان عامه» نخواهد چرخید؛ همانطور که «رایانه» و... نچرخید. اما اینکه چطور و چگونه مثلا «هواپیما» چرخید و اینچنین پر کاربرد شد بحثِ ما نیست و به کمی «زبان شناسی» می زند و بسی چالش در خصوص «آی کیو»، «ای کیو»، «بی کیو» و «باربی کیو» و... برخی از مسئولان ایجاد می کند که اِهم اِهم... اصلا هیچی ولش کن! اصلا چطوره که کمی به محاسن و معایب این طرح بپردازیم تا ببینیم آنقدرها هم که برخی از رفقای ما در دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی شان در حد یک کشف بزرگ یا یک اختراع مهم در بوق و کَرنا کرده اند ارزشمند و حائز اهمیت است یا معایب آن بیش از مزایایش است و صرفا در وضعیت فعلی (کرونا) می تواند تجربه نسبتا جالب توجهی برای یکبار به حساب بیاید؟

  • اساسا کاربرد و تاثیر این ایده برای فرد یا افرادی بیشتر است که ماشین بزرگ و اصطلاحا «گَله گُشاد» و پهنی داشته باشند؛ حال اینکه در کشور ما عموما ماشین های شهری محدود به «پراید»، انواع پژو از «206» و... است که آنچنان تنگ و ظرفیت کمی دارد که احتمالا در طول دو ساعت و اندی تماشای فیلم بیش از آن که حسِ خوبی منتقل کند، حالِ آدم را بَد و مقدمات کلافگی مخاطبانی که برای تماشای فیلم به پارکینگ و یا... رفته اند را فراهم می کند؛ حال آنکه اساسا ایده شکل گیری این نوع سینما (درایوین سینما) بر پایه «راحتی» و میل به راحت طلبی سینماروها بنا شده!
  • تجربه تماشای فیلم به صورت دسته جمعی بر پرده عریض در سالن های تاریک سینما لذتی است که بسیاری از عُشاق سینما حاضر به تعویض آن با هیچ گزینه دیگری نیستند؛ حال آنکه بخش کثیری از مخاطبانی که برای تماشای فیلم از گزینه درایوین سینما استفاده می کردند (در ایران و سایر کشورها) بعضا مشغول هرکاری (!) می شدند جز تماشای فیلم؛ از گپ و گفت و... با معشوقه شان تا تماس تلفنی و بعضا حتی خوابیدن و خورد و خوراکی فراتر از «پاپ کورن». پس می توان اینگونه استنباط کرد که این شیوه از اکران برای فیلم های جدی تر که نیاز به توجه و دقت بالایی دارند و اساسا برای «پرده بزرگ» ساخته شدند و «جزئیات» نقش کلیدی در فرم و روایت آن دارند، گزینه مناسبی محسوب نمی شود.
  • اساسا در چنین اکرانی یک پرده بیشتر وجود ندارد؛ حال در نظر بگیرید که یک متراژ تقریبا گسترده ای (که حدود 200 خودرو با فاصله نسبت به یکدیگر پارک می کنند) و در میان آن ها یک «شاسی بلند» هم با خیال راحت جلوتر از پارک کرده که مثلا پراید و... هستند؛ چه اتفاقی می افتد؟ عملا جلوی دید بسیاری از مخاطبانِ ماشینی حاضر در مکان را می گیرد و کلا هر خودرویی هم اگر در ردیف های اولیه و وسط نباشد، جزئیات بسیاری از تصاویر را از دست خواهد داد!
  • با همه این نکات منفی و ذکر این مسئله که نگارنده به هیچ وجه «درایوین سینما» را راه مناسبی برای تماشای یک «فیلم سینمایی» برای مخاطب «جدی سینما» نمی داند، جا دارد به یکی از معدود نکاتِ مثبت آن هم اشاره کنیم که آن هم صرفا محدود به شرایط «کرونایی» فعلی است؛ اینکه چه بهتر سالن های سینما به خاطر حفظ سلامت و امنیت «مردم» بسته بماند و با اقداماتی مثل «اکران آنلاین» و «درایوین سینما» (که البته سینمای آنلاین به مراتب کاربردی تر، سهل تر و بهتر است) به حفظ اقتصاد سینما (آیا اصلا در سینمای ما وجود دارد؟) کمک شود؛ البته نه با مبلغِ گزافِ 40 هزار تومان برای هر خودرو!

                                     بازگشت «درایوین سینما» با طعم تحریف!                                         

دوم اینکه علاوه بر موارد یاد شده، از تاکتیک «تحریف» نیز بهره بردید که انصافا «غیراخلاقی» می نماید. آقایان در پوستر معرفی طرح (با پوستر فیلم «خروج») قید کرده اند:«برای اولین بار در ایران» (!) که جا دارد دوستانه (؟) به این عزیزان یادآور شویم که این طرح در صورت عبور از مرحله «اما» و «اگر» و به اجرا رسیدن، نسخه ای است که از «درایوین سینمای تهران پارس» (1339) و «درایوین سینمای ونک» (1348) گرفته شده و پیش از «تجربه سینماماشین با فیلم خروج» بارها و بارها اجرا شده و اتفاقا از پتانسیل بالای آن استفاده های بسیاری هم شده؛ مثلا فیلم های مطرحِ بین المللی و خارجی هم بارها و بارها اکران شدند و از قضا از برخی ریش سفیدان نقل است که «بسی لذت بخش» هم بوده؛ اما همین که پس از اعلام رسمی و چندین باره این مورد به خود آمده و بعرات «برای اولین بار در ایران» را از روی پوستر برداشته اید ما استقبال می کنیم که این می تواند نشان از «روحیه انتقادپذیری» (؟) در شما عزیزان باشد.

وقتی همه اولین ها سهم اوج است! 

سومین پرسشی که ذهن معیوب، محدود و ناقص اینجانب را به خود مشغول کرده؛ اینکه «چرا باید همواره ردپای اوج در اولین های هنر هفتمِ کشورمان وجود داشته باشد؟» حال چه تحریف شده و جعلی مثل «درایوین سینما»، چه واقعی مانند «اکران آنلاین»؛ آیا حقیقتا پیش از این بزرگواران هیچ فرد یا افراد دیگری فکر اجرایی کردن این ایده ها به سرش نزده؟ یا زده و نتواگذاشتستند؟! (اشتباه تایپی نیست؛ لطفا درست بخوانید!) یا اصلا «عرضه و تقاضا» یا «دخل و خرج» چه نقشی در این سینما دارد؟ گذری دوباره بیاندازیم بر «خروج» و اساسا روند ترکیب فیلمسازی «حاتمی کیا-اوج» در چند سال اخیر.

حاصل نخستین همکاری رسمی «ابراهیم حاتمی کیا» و «سازمان هنری رسانه ای اوج» فیلم «به وقت شام» (1396) بود؛ فارغ از کیفیت فیلم، نکته پر ابهامی که در خصوص آن وجود دارد چیز دیگری است. بودجه این فیلم طبق اعلام و آمار رسمی «8 میلیارد تومان» بوده و حال آنکه پس از یک دوره اکران طولانی مدت و استفاده از انواع شیوه های عجیب و غریب تبلیغات (مثلا استفاده از بازیگران تئاتر با گریم شبیه به تروریست های داعش و ریختنِ آن ها در پردیس کوروش و ترساندن ملت!) و بلیت های ارگانی و... نهایتا توانست به فروش «13 میلیارد تومانی» در گیشه سینمای ایران برسد؛ این در حالی است که دست کم جهت بازگشت سرمایه (سود پیشکش!) سهم این فیلم در گیشه می بایست بیش از 16 میلیارد تومان باشد! یعنی تا همین جا هم سازمان حداقل 3 میلیارد تومان ضرر کرده که هیچ، اعتبار فیلمساز با سابقه ای چون حاتمی کیا هم تا حدی خدشه دار شده؛ (ضمن اینکه پیش از این هم بسیاری از آثار او در گیشه با شکست مواجه شده بود) اما پرسش اساسی اینجاست. «چه» اتفاقی می افتد و «ارتزاق» از کجا صورت می گیرد که همین سازمان بدون کوچکترین دغدغه ای برای «بازگشت سرمایه» و سپس «سود» چشمانش را تمام و کمال به روی شکست های سنگین پیشین می بندد و در کمتر از دو سال پروژه سنگین دیگری به نام «خروج» (1398) را با همین فیلمساز آغاز می کند (با کدام اعتماد؟!) که طبق شنیده ها بودجه این فیلم هم چیزی در حدود 8 میلیارد تومان بوده و حال پس از «قاچاق» این فیلم پس از همان ساعت های اولیه اکران به صورت آنلاین، با افتخار اعلام می کنند:«از ابتدا هم می دانستند که اکران آنلاین این فیلم با قاچاق مواجه می شود»! واقعا با چه پدیده ای مواجه هستیم؟ احیانا ناراحت نمی شوید که بپرسیم:«اگر چاه نفت تمام شود، چه کار خواهید کرد؟»!

فراتر از مرزهای کشورمان و در سرزمین استکبار و نظام سرمایه داری و انواع و اقسام چیزهای بَد یعنی «هالیوود»! فیلمسازی در حد و اندازه های «مارتین اسکورسیزی» در هنگام قرارداد با کمپانی «یونیورسال پیکچرز» ملزم می شود تا در ازای سرمایه گذاری برای فیلم سینمایی «آخرین وسوسه مسیح» (1988) (که یکی از آثار شاخص فیلمساز و دغدغه های شخصی او هم هست) دو فیلم سرگرم کننده یا موسوم به «جریان اصلی» برای این کمپانی بسازد که حاصل آن «تنگه وحشت» (1991) و «کازینو» (1995) است که اتفاقا هردو هم فیلم های بسیار جذاب و سرگرم کننده ای از آب درآمده اند که از قضا با استقبال مخاطبان و «سود» در گیشه مواجه شده اند! یا مثلا برای تامین سرمایه مورد نیاز برای ساخت «مرد ایرلندی» (2019) سالیان درازی در انتظار نشست و آخر هم «پارامونت» یا... پا پیش نگذاشت و اگر «نتفلیکس» نمی آمد، مسلما این فیلم احتمالا هیچوقت ساخته نمی شد! ملاحظه می فرمایید؟ به همین سادگی! یعنی وجودِ سیستم «عرضه و تقاضا». یعنی مهم این نیست که شما «اسکورسیزی» باشی یا «حاتمی کیا»، «کیارستمی»، «کوبایاشی»، «فورد»، «کوبریک»، «اوزو» و... چرا که اگر فیلم قبلی تان در گیشه شکست بخورد و هزینه هنگفتی رو دست کمپانی بگذارد، حالا حالاها به شما اعتماد نخواهند کرد. اما در کشور ما چگونه است؟ خودتان بگویید!



  1. هر فدراسیون باید اساسنامه تخصصی خود را داشته باشد
  2. یادداشت تفاهم امنیتی بین ایران و روسیه
  3. ضربه کاری به ارتش اسرائیل و ترجمه عملی تهدیدات نصرالله
  4. تبدیل مجوز کاغذی به شناسه یکتا از ۴۲۷ هزار عبور کرد/ لرستان در صدر جدول تبدیل مجوزها
  5. دولت در احیای واحدهای تولیدی راکد و نیمه راکد موفق عمل کرد
  6. دیدار کارگران با رهبر انقلاب
  7. شمسایی بهترین گزینه هدایت تیم ملی فوتسال است
  8. زارع‌پور: برای سومین بار درخواست کردیم گوگل‌پلی رفع فیلتر شود
  9. موریس موتا پائز سرمربی تیم ملی والیبال وارد ایران شد
  10. وسط این همه مشکلات هم می‌توانیم شاد باشیم
  11. دستاوردهای سفر رئیس جمهور به پاکستان
  12. شهادت ۳۰ کودک بر اثر گرسنگی و آوارگی ۱۷ هزار کودک بدون والدین
  13. اجرای برنامه‌های متنوع فرهنگی و اجتماعی با مشارکت کانون پرورش فکری البرز
  14. دوم اردیبهشت آغاز ایمن‌سازی تکمیلی فلج اطفال در استان البرز
  15. تأخیر بانک مرکزی در تأمین ارز دارو محرز است
  16. موسوی برای دومین بار از حضور در تیم ملی والیبال انصراف خواهد داد؟!
  17. برگزاری ششمین نمایشگاه ایران اکسپو 2024 در تهران
  18. مالیات بر ارزش افزوده دارو و شیر خشک، فقط یک درصد!
  19. «بی‌بی‌سی» اعتراف کرد: موفقیت حمله موشکی ایران به پایگاه هوایی رژیم صهیونیستی
  20. احداث ۱۲۲ هکتار گلخانه در البرز توسط بخش خصوصی
  21. تخریب 125 هکتار ساخت و ساز در اراضی کشاورزی ساوجبلاغ
  22. شهیدی که محل دفن او را امام خمینی (ره) تعیین کردند.
  23. آیا می دانید چه خدماتی به مادران در مراکز بهداشتی استان ارایه می شود؟
  24. اردیبهشت پر بارشی در راه است
  25. هرجایی زالودرمانی نکنید!
  26. بعد از عملیات وعده صادق، نتانیاهو حرفی برای گفتن ندارد
  27. در ۲ نقطه از تهران آرامستان جدید احداث خواهد شد
  28. بازی دوستانه فوتبال به یاد مرحوم آب پرور
  29. عملیات وعده صادق معادلات نظامی جهان را تغییر داد.
  30. افزایش شمار دریافت کنندگان حق پرستاری در استان البرز
  31. انهدام ریزپرنده‌ها عامل اصلی صدای انفجار در اصفهان
  32. تانژانت زاويۀ تغييرات قلعه‌نویی صفر است / فرصت‌سوزی یکسالۀ تیم‌ملی!
  33. واحد سوم گازی نیروگاه ‌گهران به شبکه برق کشور متصل شد
  34. مدیریت تغییر اقلیم و گسترش اقتصاد سبز، راهبرد اصلی دولت
  35. بیش از ۵۷ هزار بازدید از شروع طرح سلامت نوروزی انجام شد
  36. دستگاه‌های امدادی البرز در آماده‌باش
  37. تعریف بسته‌های سرمایه‌گذاری در مدیریت شهری کرج
  38. ارائه ۲۸ هزار خدمت امدادی توسط هلال احمر البرز
  39. کاهش ۶۷ درصدی شعب نامتعارف
  40. نظامی‌گرایی اقتصادهای اروپایی