محمدرضا ولیزاده/ به گزارش دیوان نیوز، دبیر سرویس ورزشی روزنامه دنیای هوادار در یادداشتی نوشت: گرچه تغییرات اساسنامه پای فوتبالیها را به شرکت در انتخابات فدراسیون باز کرده بود، اما دهم اسفند، برای چندمین بار ثابت شد، که حرف تا عمل در فوتبال ما از زمین تا آسمان فاصله دارد.
باوجود اینکه رای نیاوردن علی کریمی در مقابل نامزدهای چون کیومرث هاشمی، شهابالدین عزیزی خادم و مصطفی آجرلو، تا حدی قابل پیشبینی بود، اما بدون شک، شکست سنگین فوتبالیها در مجمع انتخاباتی، میتواند تلنگر بزرگی به جامعه فوتبال باشد.
فوتبال ایران هرچه در پرورش استعداد و بازیکنان برجسته، مفتخر باشد، در تربیت مدیران فوتبالی علیل و ناتوان نشان داده است، شاید این موضوع میتواند به این علت باشد که، آنقدر که بازیکنان ما پس از اتمام فوتبالشان به فکر رسیدن به نیمکت و مربی شدن هستند، تلاشی برای تحصیلات آکادمیک در بخش مدیریت انجام نمیدهند.
اینکه علی کریمی برای ریاست فدراسیون فوتبال تنها ۹ رای بدست بیاورد یا ابراهیم شکوری با ۹ رای و محسن ترکی ۴ رای و بهنام ابوالقاسمپور هم با صفر رای، برای پستهای هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال، انتخابات را با شکستی سنگین و سهمگین ترک کنند، تنها یک معنا دارد، فوتبال ایران فعلا اعتقادی به جامعه فوتبال در جامه مدیریت نخواهد داشت.
دهم اسفند، فوتبال بازهم به خانواده خود رای اعتماد نداد و مدیران سیاسی و اقتصادی را به فوتبالیها ترجیح داد.
اما اینکه تعداد هیچیک از تعداد رایهای فوتبالیها به دو رقم هم نرسید، حقیقت تلخی است که باید با آن کنار آمد، زیرا مدیریت در فوتبال ایران نیاز به مشخصههای مهمی دارد که علی کریمی و دیگر رفقایش، تعداد زیادی از آن را دارا نبودند.
پدیده انتخابات، نیاز به یک سیاست کاری مشخص و برنامه مدون دارد، "لابیگری" مهمترین اصل پیروزی در انتخابات است که علی کریمی، تماماً از آن بیبهره بود، در شرایطی که اغلب از مفهوم لابیگری به عنوان یک اصل منفی یاد شده است، اما در واقعیت هر لابی نمیتواند خلاف عرف باشد و اصل لابی، یک مدیریت مفید بر روابط، برای رسیدن هدف و مقصد است.
بدون تعارف، جدا از محبوبیت علی کریمی، حضور او در انتخابات صرفا نمایشی و بدون برنامه بود، که نه جنبه اعتراضی داشت و نه چیزی برای افتخار، در شرایطی که علی کریمی باید برنامه و اهدافش را با اعضای مجمع فدراسیون فوتبال مطرح میکرد و با برگزاری جلساتی تعاملی از دیدگاهش برای ریاست فدراسیون فوتبال صحبت میکرد، تا اعضای مجمع را متقاعد به اعتماد به خود کند، حضور در برنامهی اینترنتی و تریبون گرفتنهای متعدد در سایتهای خبری و جنجال به پا کردن در اینستاگرام را ترجیح داد تا با کسب ۹ رای از ۸۷ رای ممکن، تنها ۱۰ درصد از رای اعضای مجمع را اخذ کرده باشد.
در شرایطی که مشخص شد، حتی احسان حاجصفی هم به علی کریمی در انتخابات رای نداده بود، سوالی که پیش میآید این است، چطور کسی که نتوانسته بود، مشروعیت و مقبولیتش را به کاپیتان تیم ملی که از اصلیترین فوتبالیهای صاحب رای بود، اثبات کند، قصد داشت، نظر اغلب اعضای مجمع را به خود جلب کند و رای بیاورد؟ این انتخابات در شرایطی برگزار شد که از این جمع ۸۹ نفره صاحب رای، حداقل ۱۵ تا ۲۰ نفر کاملا فوتبالی بودند، اما زمانی که حتی تعداد رای کریمی به عدد ۱۰ هم نرسید، بدین معنا است که فوتبالیها هم رای اعتماد به علی کریمی ندادند و او را به عنوان نماینده فوتبالیها قبول ندارند.
بهرحال حضور علی کریمی در انتخابات فدراسیون فوتبال، بیشتر شبیه به یک شوی تبلیغاتی بود، بستری که ثابت کرد فوتبال ایران قصدی برای اداره شدن توسط فوتبالیها ندارد و از همه مهمتر، هنوز هم فوتبال ما پس از گذشت بیست سال از حرفهای شدنش، مدیری فوتبالی، توانمند و درخور پست رئیس فدراسیون فوتبال ندارد.