به گزارش دیوان نیوز؛ محمدرضا ولی زاده دبیر سرویس ورزشی روزنامه دنیای هوادار در یادداشتی نوشت: در آن روزهای نحسِ فراموش نشدنی، گویی انگار نمیخواستیم دیگر خبری ناگوار از بیماری ناصرخان بشنویم، اما از این روزهای تلخ، در ۳۰ اردیبهشت ماهِ ۱۳۹۰، پس از پایانِ دیدار استقلال و پاس خبر رسید که اسطوره فوتبال ایران به علت وخامت حال به کما رفته، در حالی که سالها از بیماری سرطان ریه رنج می برد و با آن می جنگید و از درد، دَم نمی زد، سرانجام دوم خرداد ماه، شد آنچه نباید میشد و آن خبر شوم از بیمارستان کسری مخابره شد، قلبِ ناصر برای همیشه از حرکت ایستاد تا فوتبال ایران را به داغی ابدی عزادار کرده باشد.
بله، ناصر حجازی چشم از جهان فرو بست و سرانجام عقاب از شهر کلاغها پرید...
حالا که ده سال از غم فقدان ناصرخان میگذرد، میفهمیم که انگار بعضی از روزها هیچوقت نباید فراموش شوند، اصلا گویی بعضیها باید باشند تا برخی از ارزش هایی که امروزه به دست فراموشی سپرده شده اند و حتی نام و نشانشان را هم به یاد نداریم، را باز هم به لطف سبقه نیک آن بزرگان به خاطر بیاوریم، اصلا انگار باید مردی چون ناصر حجازی می بود، تا با ذکر نامِ پرآوازهاش یادِ شرافتمندی بیافتیم، یا عزت نفس را به خاطر بیاوریم و کمی به شرافت و غرور فکر کنیم.
شکی نیست که امثال ناصر حجازی دیگر در فوتبالمان سخت پیدا میشوند، شاید اصلا چنین بازیکنی به سطح اخلاق و بار فنی ناصرخان برای فوتبال ایران نیاید، اما مهم تر از نامِ او، یاد و راهِ اوست که باید به عنوان اسوه و الگو ورزشکاران میهن برگزیده شود.
برای برخی از بزرگان، رنگ ها و تیم و شهر یا حتی ملیت هم معنایی ندارد چون متعلق به یک قطب نیستند، حجازی هم از آن دسته افرادی بود که نه تنها میان استقلالی ها بلکه محبوب ایران بود، بدون شک واژه «اسطوره» بهترین صفتی است که میتوان برای ناصر حجازی به کار برد.
اصلا ناصر و کُرنش محال بود، گلبرگ مغرورِ آبیها در دلِ تاریخِ این مرز و بوم جاودان شد، چون از مردم بود و جز درد مردم دغدغهای نداشت، روی اصولش پایبند بود و جز حفظِ عزتش چیزی را نمیخواست، ناصر شاید از چشمها دور شد، اما اینبار برخلاف شعرها، آن کس که از دیده رفته بود، از دل نرفت و هرچه بیشتر گذشت، حجازی در قلب مردم ایران ماندگارتر شد چون مهرش از دل ایران بیرون نرفته بود، ناصر حجازی هرگز برای به دست آوردن موقعیت های خاص و ویژه، خود را با بازی های سیاسی و جناحی قاطی نکرد او همیشه و همیشه کنار مردم ماند در سختترین شرایط عزت نفس و غرور خود را حفظ کرد.
تصاویر بیادماندنی، از عقاب بیبدیل آسیا کم نیستند، اما جدا از تمام تعریف و تمجیدهای به حقی که از حجازی شد، بهترین وصف از ناصرخان را علی کریمی کرد، به قول جادوگر در روزهایی که فضای فوتبال ایران را ریا کاری و تظاهر مسموم کرده است و در روزگارانی که نوکرم و چاکرمهای مصنوعی و مصلحتی همه جا رایج شده است، ناصر حجازی را باید اسطورهای با شخصیت، چهرهای یکرنگ و استثنایی در این فوتبال به حساب آوریم، چهره ای که هرگز در برابر ناملایمات فوتبال سر تعظیم فرود نیاورد.
در پایان یادی کنیم از شعر زیبای، «من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم» از زبان ناصر حجازی ماندگار شد، شعری که وصف کاملی برای شخصیت و یک اصل کلی برای زندگی اسطوره ای به نام ناصر حجازی بود.
اسطوره فوتبال ایران رفت ولی ایستاده رفت...
نویسنده: محمدرضا ولی زاده