مهدی تیموری - در همان جشنواره و در مراسم اختتامیه هم وقتی «ابراهیم حاتمی کیا» روی صحنه رفت و گفت «من یک فیلمساز وابسته هستم و به این مسأله افتخار میکنم!» هم مورد هجمه بسیاری قرار گرفت و به قول برخی بیش از پیش برای خودش دشمن و مخالف تراشید! اما آیا با هجمه علیه راویان این جملات، در اصل مطلب تفاوتی ایجاد میشود؟ خیلیها میگویند مگر میشود «سینمای مستقل» نداشت؟ اگر از من هم بپرسید، قطعا خواهم گفت خیر نمیشود! اما بد نیست یک بار کلاهمان را قاضی کنیم تا ببینیم چه بلایی بر سر خود «سینما» آوردهایم. سینمایی که نه فیلمساز «وابسته» در آن در امان است و نه فیلمسازی که تا دیروز مستقل خطاب میشده و نه فیلمسازانی که تلاش میکنند مستقل باشند و در این وانفسی، سکوت کردهاند.
معلوم است که در سینمای ایران فیلمسازانی وجود دارند که مستقل از جریان اصلی و کاغذبازیهای سرمایهگذاری دولتی فعالیت میکنند و به خاطر چند تومان چرک کف دست، چیزی که دوست دارند بسازند را فدا نمیکنند. فیلمسازانی همچون «مجید برزگر»، در چند مورد «عبدالرضا کاهانی»، فیلم های نخست «شهرام مکری» و... که اساسا آخرین نفسهای سینمای مستقل هستند و پایههای آن را روی دوش گذاشته و تلاش می کنند از فرو ریختن چیزی که امثال «عباس کیارستمی» و «سهراب شهید ثالث» و... بنا گذاشتهاند، جلو گیری کنند. اتفاقی که تا امروز هم موفقیتآمیز بوده و هنوز از دل کلاس و دانشگاه، فیلمسازانی با تمایلات کار در فضای مستقل همچون کارگردان فیلم «ائو» و... بیرون میآیند.
اما ماجرا این است که در تمام دنیا، کارگردانان در بستری تصمیم به فیلمسازی مستقل میگیرند که شرایط برای پس از تولیدشان هم فراهم است. در تمام کشورهایی که اساسا میشود سینمای مستقل را از سینمای بدنه در آنها تعریف کرد، فیلمسازی مستقل تنها با ساختن فیلم کم بودجه بدون سرمایه گذاری دولتی و ارگانی شناخته نمیشود بلکه همه چیز برای پس از تولید آن نیز مهیاست. یعنی فیلمی که قرار است به صورت مستقل تولید شود، از قبل برایش «سالن های مشخص اکران»، «جشنواره های مشخص جهانی و داخلی»، «برنامه های تبلیغاتی مشخص در تلویزیون» و... پیشبینی شده است. یعنی مخاطب میداند اگر بخواهد فیلم فلان کارگردانی که مستقل فعالیت میکند را در سینما ببیند، باید به سینماهایی برود که فیلم های مستقل در آن اکران میشود و نه هر سینمای بزرگ و کوچکی که شانسش بزند آیا اکران بکند یا نه! مخاطب میداند اگر بخواهد بداند چه فیلم هایی روی پرده سینمای مستقل قرار دارد، چه ساعتهایی باید به چه کانالهایی سر بزند و آن ها را دنبال کند.
اینها هیچ کدام حمایتی نیستند که استقلال چنین سینمایی را بر هم بزنند. به هر حال فیلمها ساخته میشوند تا دیده شوند و مستقلترین و کمخرجترین فیلم تاریخ سینما را هم که بیاورید، برای «نمایش عمومی» و پرده نمایش ساخته شده است. اتفاقی که در تمام کشورهایی که سینمای مستقل به طور حرفهای در آنها حیات دارد افتاده، این است که زیر نظر یک مطالبه «صنفی» فیلمسازان مستقل توانستند از حق طبیعی خودشان برای به نمایش در آوردن فیلم هایشان دفاع کنند. اتفاقی که هنوز در ایران رخ نداده و قطعا یک مخاطب عادی که مثلا به پردیس کوروش رفته، نمی تواند تشخیص دهد که برای مثال فیلم «پرویز»ِ مجید برزگر مستقل است یا فیلم «آشفتگی» فریدون جیرانی! چون اساسا چنین چیزی در سینمای ایران پیشبینی نشده است.
از این رو شاید وقتی «بهرام توکلی» میگوید ما در ایران سینمای مستقل نداریم، حرف چندان بیهودهای نباشد. چند درصد از مخاطبینی که پول بلیت میدهند و به تماشای فیلمها در سالن سینما مینشینند، از تفاوت بین سینمای مستقل و سینمای بدنه با خبر هستند؟ چه کسی میتواند بگوید که در کجا میتواند فیلمهای مستقل را تماشا و دنبال کند؟ وقتی چنین چیزهایی در سینمای ایران قابل ردیابی نیست، طبیعتا با داد و فریاد علیه جمله یک فیلمساز و حمله علیه فیلمسازی که «وابسته» است، نمیتوان سینمایی مستقل از دل آن بیرون کشید.
از سینمای مستقل تنها «اسم»اش را به امانت گرفتهایم و رسمش را به آینده حواله کردهایم. آیندهای که به دست هیچکس جز خود ما اتفاق نمیافتد و به تعویق افتادنش فقط و فقط منجر به سرایت بیماری «فیلمسازی گران» از سینمای بلند و بدنه به سینماهای کوتاه و مستند و... میشود. نتیجه اینکه در عرصه کوتاه با فیلمهای گرانی مواجه میشویم که در اصول اولیه و مشقهای شب فیلمسازی هم ایراد دارند.