محمدحسین سیفی - اما با تمام این سرگذشتی که تاریخ سینمای گنگستری به خود دیده، یک نام را نمی توان هرگز نادیده گرفت؛ «مارتین اسکورسیزی»! مردی که با «خیابان های پایین شهر» که اساسا یک فیلم جدی گنگستری است، خودش را به سینما معرفی کرد و بعدها با ساختن آثاری همچون «رفقای خوب» و «کازینو»، بیش از پیش امضای خودش را بر فیلمسازی در این سبک زد. تا جایی که وقتی نام اسکورسیزی می آید، پیش از هر چیز فیلمبازان یاد آثار گنگستری او می افتند و هرچه قدر هم شیفته «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «آخرین وسوسه مسیح» و «عصر معصومیت» یا... باشند.
نکته دقیقا همینجاست که اسکورسیزی اگر روزگاری از سینمای گنگستری فاصله می گرفت و مثلا «عصر معصومیت»، «گاو خشمگین» یا «هیوگو» می ساخت، در بستر آن روایت ها هم می شد علاقه او به سینمای گنگستری را پیدا کرد. جایی که مثلا در فیلم «عصر معصومیت» از دل یک خانواده تیپیکالِ معمولی، یک شبه گنگسترهای به مراتب ترسناک تر بیرون می کشد که در زیرمتن می توان به خوانش این چنینی دست پیدا کرد. از این رو هر چه قدر هم اسکورسیزی از این جنس سینما دور می بود، باز می شد رگه هایی از این سینما را در آثارش پیدا کرد؛ چرا که پیش از همه «اسکورسیزی» بدان فیلم ها «روح» دمیده است.
اما وقتی پس از سال ها شنیده شد که اسکورسیزی دوباره سراغ ساختن یک اثر گنگستری رفته، خیلی از طرفداران او دوباره سر ذوق آمده اند و به هوای این که قرار است با آثار دهه هشتاد و نود او خاطره بازی کنند مشتاق تماشای تازه ترین اثرش بودند. اما از روزی که خود اسکورسیزی اعلام کرد که «مرد ایرلندی» آن فیلمی است که قریب به دو دهه قصد ساختنش را داشته، برق از سر مخاطبان پرید و انتظارات دو چندان شد تا ببینیم این چه فیلمی است که اسکورسیزی اینچنین برای ساختنش صبر و تلاش به خرج داده است؟ وقتی هم که پروسه ساخت فیلم تموم شد و اسکورسیزی به صراحت گفت «بارها سر صحنه فیلمبرداری تسلیم سخت بودن پروژه شدم» بیش از پیش دلمان می خواست بدانیم که مگر «مرد ایرلندی» چه پروژه ای است که یک پیرمرد استخوان خورد کرده در سینما که بیش از چهار دهه سابقه فیلمسازی درخشان دارد، سر چنین پروژه ای ابراز ناتوانی می کند؟
همه این ها پرسش هایی بودند که در ذهن ما مخاطبان شکل می گرفت و منتظر بودیم تا خروجی اش را ببینیم. اما احتمالا همه مان بخاطر سن بالای اسکورسیزی و اینکه دهه هشتم زندگی اش را سپری می کند، به این فکر می کردیم که قرار نیست مانند «رفقای خوب» یا فیلم های آن سال هایش به وجد بیایم اما قرار است به خاطر اینکه اسکورسیزی پشت دوربین نشسته از تماشای یک اثر گنگستری سه ساعت و نیمه سیراب شویم و پس از تماشا هم مانند آثار دیگر کارگردانان پا به سن گذاشته صرفا بگوییم «حالمان خوب شد» و آن را ببوسیم و کنار بگذاریم. اما اگر هنوز این فیلم را ندیده اید و چنین فکری می کنید باید بگویم که سخت در اشتباهید!
«مرد ایرلندی » اثری است که به راحتی می توان در آن گذر عمر کارگردانش را رویت کرد. کارگردانی که در کارنامه اش آثار گنگستری فراوانی به چشم می خورد که هرکدام از آن ها بخش مهمی از تاریخ سینما را شامل می شود. اما حالا با «مرد ایرلندی» بازگشته و یکی از بهترین آثار خودش و احتمالا یکی از بهترین آثاری که سینمای آمریکا در قرن 21 سینما به خود دیده را ساخته و هالیوود می تواند به خاطر داشتن اسکورسیزی کماکان بدان ببالد. با فیلمی طرف هستیم که از همین حالا باید یک صفحه برایش در کتاب های تاریخ سینما کنار بگذاریم و نامش را به عنوان یک اثر ماندگار بر تارکِ سینما ثبت کنیم تا آیندگان بیشتر، بهتر و دقیق تر از ما به این اثر بازگردند و سینمای گنگستری را از نو بنویسند و از این فیلم یادداشت برداری کنند. و احتمالا به حال ما غبطه بخورند که در زمانه ای می زیستیم که می توانستیم چنین اثری را ببینیم و هم عصر کارگردانش بوده ایم.
مرد ایرلندی داستان راننده کامیونی به نام «فرانک شیرَن» (رابرت دنیرو) است. مردی که مانند بسیاری از مردم، زندگی ساده خود را با چالش های روزانه ای نظیر خرابی ماشینش می گذراند. او به صورت اتفاقی با رئیس باند و فرد قدرتمندی به نام «راسل بوفالینو» (جو پشی) آشنا می شود. فردی که همه برای کوچک ترین اقدامی از او پرسش می کنند و اگر رضایت او کسب نشود، می تواند به بهای زندگی و جانشان تمام شود! فرانک فعالیت خود را به عنوان راننده برای راسل آغاز می کند اما رفته رفته توانایی های او در کشتار باعث می شود رتبه بالاتری پیدا کرده و تبدیل به یکی از افراد نزدیک راسل شود و...
اسکورسیزی بهتر از هر کارگردان دیگری دنیای تبهکاران را می شناسد و در « مرد ایرلندی » دقیقا پا به عرصه ای گذاشته که استاد بلامنازع آن است. با این تفاوت که گنگسترهای اسکورسیزی در سال 2019 شباهتی با دنیای پر زرق و برق سال های دور ندارند و گویی مانند کارگردانشان، آن ها هم پخته تر شده اند. اسکورسیزی این بار تمام دستاوردهای سینمایی دهه های گذشته خود را یک جا جمع کرده و آن را به مخاطب ارائه داده است. علاقه او به روایت تاریخ پر از علامت سوال ایالات متحده در این جا نیز نقش پررنگی دارد و حوادث معاصر این کشور به طور دقیق مورد بررسی قرار گرفته و تاثیر آن بر زندگی افراد نیز با جزئیات به تصویر کشیده شده است.
یکی از جذاب ترین و ماندگارترین شخصیت های فیلم راسل با بازی جو پشی است. راسل بارها تماشاگر را به یاد «دون کورلئونه» در سری فیلم های «پدرخوانده» می اندازد؛ با این تفاوت که راسل لبخند بیشتری می زند و بر اخلاقیات پایبندی بیشتری دارد اما خب اجتناب ناپذیری این مساله حتی در انتخاب موسیقی در برخی سکانس ها با حضور راسل کاملا مشهود است. این مثال و دیگر نمونه ها مهر تاییدی بر این ادعا خواهند بود که اسکورسیزی در برخی صحنه ها یک ادای دین جدی به برخی فیلم های بزرگ گنگستری تاریخ سینما مثل همین «پدرخوانده»، «روزی روزگاری در آمریکا» و... داشته است.
با این حال و با تمام ارجاعاتی که اسکورسیزی به گذشته خودش و فیلم های مورد علاقه اش و... می دهد، «مرد ایرلندی» یک فیلمِ گنگستری متعلق به جهان امروزِ اسکورسیزی است که کارگردانش هیچ کس جز او نمی تواند باشد. این فیلم بیش از هر فیلم دیگری در سال های گذشته، «اسکورسیزی» را پشت دوربین خودش به مخاطب نشان می دهد.