دیوان نیوز، مجید سعیدی - امير قلعه نویی را مثل برادرم دوستش دارم و به عنوان يكی از موفق ترين مربيان كه شايستۀ مربيگری تيم ملی است باورش دارم. او پس از بازی ايران با تركمنستان خيلي شفاف گفت: «شيب تغيير نسل بايد ملايم باشد كه اگر باختيم جوانانی كه لباس تيم ملی را پوشيده اند سرخورده نشود». از چنين اظهارنظری چه برداشتی بايد داشت؟ اينكه تغيير نسل و اجرای طرح جانشينی بايد تدريجی و آگاهانه باشد! که حرف كاملا درستی است. اما نکته اینجاست که طی يكسال گذشته، زاويۀ شيب تغييرات چه ميزان بوده است؟ پاسخ روشن است؛ تانژانت صفر درجه!؟ در همۀ ادوار گذشته و در طول تاريخ ، تغيير ات در اكثر تيم های دنيا معمولا بعد از جام جهانی صورت می گيرد و فوتبال ايران هم از اين امر مستثنی نبوده است. پس از جام جهاني ٢٠٢٣ -كه تيم ايران بلحاظ ميانگين سنی از آمار بالایی برخوردار بود- انتظار تغيير می رفت. البته تغيير انجام شد، اما فقط در سطح كادرفنی! كاری ندارم كه امثال مرحوم دهداری در ١٩٨٦ و مايلی كهن در ١٩٩٦ پرچمدار تغيير نسل بودند و اتفاقا اسكوچيچ هم در بحرين (كه جواز صعود تيم ايران را در بحرانی ترين شرايط گرفت) قدم هایی را برداشت، اما در تعجبم! اميرخان كه در تيم های باشگاهی، جوانان گمنام بسياری را معرفی كرد و حتی بازيكنان فسيل شده را احياء كرد! چرا طی يكسال گذشته در تيم ملي چنين نكرده است؟
پشت ماجراي تيم ملي چيست كه از اميرخان يک مربی محتاط ساخته؟ اينكه امروز و بعد از ناكامی در قطر صحبت از تغيير با شيب ملايم می كند، آيا بيانگر اين نيست كه يكسال «زمان» براي تغيير تدريجی حتی با شيب ملايم، از دست رفته و فرصت سوزی شده؟ چه اشكالی داشت حتی همين اندک جوانانی كه (به اندازۀ انگشتان یک دست هم نمی رسد) اكنون به اردو دعوت شده اند در قطر حضور پيدا می كردند تا برای جام جهانی پخته شوند؟ چرا اميرخان تا این میزان احتياط می كند و حتی در بازی با تركمنستان، به خصوص نيمۀ اول، با همان نفرات قبلی به ميدان رفت؟ احتياط ِ ژنرال ريشه در چه چيزی دارد؟ او اگر اهل تغيير است بايد ريسک كند. ريسک آگاهانه با تغيير دستيارانش و مشاورينی كه به اندازۀ یک اتوبوس در برنامۀ ميثاقی از آن ها ياد كرد! او نبايد راهی را برود كه نان به نرخ روز خور معروف در تيم ملی و پرسپوليس رفت. او شكست خورد. قلعه نویی با تجربۀ ٢٠٠٧ نبايد از یک سوراخ دوبار گزيده شود.