مهدی صالحی - عنوان نمایش، «مجلس سیاه و دختر سلطان»، خود گویای تلفیق دو جهان متفاوت است: جهان نمایشهای سنتی ایرانی و روایتهای دراماتیک کلاسیک.از همان ابتدا، این نمایش توجهها را به خود جلب کرده است، هم به دلیل داستانی که بر پایهی نمایشهای تختحوضی شکل گرفته، هم به دلیل سبک اجرایی متفاوتی که کارگردان برای اجرای آن برگزیده است. در این گفتوگو، حمیدرضا معدنکن، کارگردان نمایش، از روند شکلگیری اثر، چالشهای کارگردانی، انتخاب بازیگران و واکنشهای مخاطبان به ما گفته است که خواندنِ آن خالی از لطف نخواهد بود:
از نمایشنامۀ رادیویی تا اجرای صحنهای
این نمایش ابتدا در قالب نمایش رادیویی اجرا شد. چه چیزی باعث شد که تصمیم بگیرید آن را به صحنه بیاورید؟
حدود چهار سال پیش، «مجلس سیاه و دختر سلطان» را در قالب نمایش رادیویی به کارگردانی عبدالرضا یعقوبی اجرا کردیم. آن تجربه بسیار موفق بود و ما توانستیم نمایش را بهصورت زنده در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر اجرا کنیم. همان زمان، این نمایشنامه به دل من نشست، چون هم داستان جذابی داشت و هم از نظر ساختاری و دیالوگنویسی متن بسیار قویای بود. این نمایشنامه یکی از آن متنهایی است که کارگردان را به چالش میکشد. شخصیتپردازیهای دقیقی دارد، زبان دیالوگهایش ریتم خاصی دارد و از همه مهمتر، قصهاش ظرفیت اجرایی بالایی دارد. اما میدانستم که باید منتظر موقعیتی مناسب برای اجرای آن باشم. امسال این موقعیت پیش آمد و خوشبختانه توانستم نمایش را روی صحنه ببرم.
رویکرد متفاوت در کارگردانی؛ از واقعگرایی تا فضای لامکان
متن اصلی نمایشنامه به شیوهای رئالیستی نوشته شده است، اما شما در کارگردانی شیوهای متفاوت را انتخاب کردهاید. این تغییر چطور شکل گرفت؟
در متن اصلی، فضاهای نمایش بهطور کامل رئالیستی بودند، یعنی داستان در مکانهایی مشخص و واقعی اتفاق میافتاد. اما من احساس کردم که این نمایشنامه ظرفیتی دارد که میتوان آن را فراتر از یک روایت صرفاً رئالیستی برد. به همین دلیل، تصمیم گرفتم در کارگردانی به سمت فضایی انتزاعی و نمادین حرکت کنم. به بیان دیگر، جهان این نمایش در اجرا لامکان است. ما فضاهای مشخص و مرزبندیشدهای نداریم، بلکه فضا از طریق نور، طراحی صحنه و حرکات بازیگران شکل میگیرد. من این ایده را از تعزیه وام گرفتهام، شیوهای که در آن مکانها به شکل نمادین ساخته میشوند و تخیل مخاطب را درگیر میکنند. از طرف دیگر، در این نمایش از عناصر شبیهخوانی هم استفاده کردهام. شبیهخوانی بهعنوان یک فرم اجرایی ایرانی، توانایی زیادی در انتقال احساسات و ایجاد فضای دراماتیک دارد. این تصمیم باعث شد که فرم اجرا کاملاً از شیوهی کلاسیک روایت فاصله بگیرد و نمایش حالتی آیینی پیدا کند.
آیا این تغییرات در فرم اجرا باعث چالشهایی در تمرین و اجرای نمایش شد؟
بله، قطعاً. زمانی که شما از بازیگران میخواهید که در یک فضای انتزاعی و نمادین بازی کنند، بدون تکیه بر دکورهای رئالیستی، نیاز به تمرینهای ویژهای دارید. برای اینکه بازیگران بتوانند در چنین فضایی به شکلی باورپذیر بازی کنند، تمرکز ما در تمرینها بر روی زبان بدن، میزانسنهای دقیق و استفاده از صدا و ریتم در اجرا بود. این روش کار در ابتدا برای برخی بازیگران جدید چالشبرانگیز بود، اما با تمرین و هماهنگی توانستیم به یک فرم اجرایی منسجم برسیم.
انتخاب بازیگران؛ تلفیق تجربه و استعدادهای نو
چطور بازیگران نمایش را انتخاب کردید؟ آیا معیار خاصی برای انتخاب آنها داشتید؟
من همواره سعی میکنم بازیگران را براساس شناخت و تواناییهایشان در بازیگری انتخاب کنم. برای این نمایش، تصمیم گرفتم که از ترکیب بازیگران باتجربه و چهرههای نو استفاده کنم. دلیل این انتخاب این بود که نوعی توازن و هارمونی میان نسلهای مختلف بازیگری ایجاد شود. در این گروه، بازیگران قدیمی و حرفهای در کنار بازیگران تازهکار کار میکنند، و این ترکیب باعث شده که یک انرژی خاص در گروه ایجاد شود. خوشبختانه، بعد از تمرینهای فشرده، توانستیم به نقطهای برسیم که همه بازیگران با هم هماهنگ شوند و نمایش به شکلی یکدست اجرا شود.
یکی از مشکلات اجرای تئاتر در شهرهایی مثل کرج، کمبود سالنهای استاندارد و امکانات فنی است. این موضوع چقدر در اجرای شما تأثیر داشت؟
متأسفانه یکی از چالشهای بزرگ اجرای تئاتر در کرج، همین مسئله است. سالنهایی که امکانات مناسب برای اجرای حرفهای داشته باشند، بسیار محدودند. از طرفی، اجرا در سالنهای غیرمجهز میتواند کیفیت یک نمایش را تحت تأثیر قرار دهد. با این حال، ما تلاش کردیم که با طراحی مناسب صحنه و نورپردازی، محدودیتها را به فرصتی برای خلاقیت تبدیل کنیم.
از نظر استقبال مخاطبان، واکنشها چطور بوده است؟
خیلی متنوع. بعضی از تماشاگران که به سبکهای سنتی نمایش ایرانی علاقه دارند، خیلی خوب با اجرا ارتباط برقرار کردهاند. بعضی دیگر که انتظار داشتند یک روایت کلاسیک و رئالیستی ببینند، در ابتدا غافلگیر شدند، اما بعد از اجرا نظر مثبتی داشتند. برای من، مهمترین نکته این است که نمایش توانسته مخاطبان را درگیر کند و بحثهایی درباره فرم اجرایی و محتوای آن ایجاد کند.
اگر بخواهید در یک جمله، مخاطبان را به دیدن این نمایش دعوت کنید، چه میگویید؟
«مجلس سیاه و دختر سلطان» فقط یک داستان عاشقانه نیست، بلکه دربارهی عشق به تئاتر است، دربارهی هنرمندانی که در سختترین شرایط، عشقشان به نمایش را زنده نگه میدارند. این نمایش ترکیبی است از قصهگویی دراماتیک، فرمهای سنتی نمایش ایرانی و اجرایی مدرن. من از همه دعوت میکنم که بیایند، نمایش را ببینند و بعد از اجرا نظراتشان را با ما به اشتراک بگذارند. تئاتر بدون مخاطب معنایی ندارد، و ما بیش از هر چیز، به تعامل با مخاطبان نیاز داریم.
القصه؛ «مجلس سیاه و دختر سلطان» نوشتۀ عبدالرضا یعقوبی به کارگردانی حمیدرضا معدنکن، از شب گذشته اجراهایش را آغاز کرده است و تا 28 بهمنماه در سالن استاد فتحعلی بیگی تئاترشهر کرج روی صحنه خواهد بود. نمایشی با مدت زمان حدود 90 دقیقه که در مرز میان واقعیت و خیال حرکت میکند. استفاده از عناصر نمایشهای سنتی در کنار فرم اجرایی مدرن، این نمایش را به تجربهای متفاوت تبدیل کرده است. چالشهای تولید، از محدودیتهای فنی تا پیچیدگیهای کارگردانی، همگی در خدمت خلق نمایشی بودهاند که میخواهد روایتی تازه از تئاتر ایرانی ارائه دهد. نگارنده شخصا توصیه میکند که اگر به تجربۀ تماشای تئاتری متفاوت علاقهمندید، این نمایش را از دست ندهید.
گفتنی است، حمیدرضا معدنکن، محمود حقیری، عبدالرضا یعقوبی، حسین معدننشین، مهدی آذخ، دنیا نقیبی، محمدمهدی اسدیصفا و نسیم محمدی در این نمایش به ایفای نقش پرداختهاند.