سراجه، شوریجه و نصرآباد؛ سهگانه استراتژیک ذخیرهسازی
بر اساس گفتههای بهنام میرزایی، سرپرست شرکت مهندسی و توسعه گاز، پروژههای سراجه قم و شوریجه در شمالشرق، محور اصلی افزایش ظرفیت ذخیرهسازی کشور محسوب میشوند. پروژه سراجه، با ظرفیت فعلی یک میلیارد مترمکعب در سال، بناست به زودی وارد مدار بهرهبرداری شود. اما نقطه ثقل این تحولات را باید در میدان شوریجه جستوجو کرد؛ جایی که با هدفگذاری ۴.۵ میلیارد مترمکعب ظرفیت ذخیرهسازی، نه تنها ناترازی فصلی بلکه ناترازی منطقهای شبکه گاز را نیز پوشش خواهد داد. شاید برای بسیاری این ارقام تنها دادههای فنی تلقی شود، اما در دل خود حامل یک تحول راهبردیاند: استفاده از گاز ذخیرهشده در ماههای گرم، برای مقابله با اوج مصرف در زمستان. مفهومی که برای سالها در زیرساخت انرژی ایران مغفول مانده بود و حالا به لطف پروژههای سراجه و شوریجه، در حال بدل شدن به یک راهکار واقعی است.
نصرآباد؛ نقطه اتصال ژئوگرافیا و ژئو انرژی
در کنار دو پروژه بزرگ یادشده، طرح ذخیرهسازی در نصرآباد کاشان نیز به عنوان یک نقطه عطف مهم مطرح است. موقعیت جغرافیایی نصرآباد در مرکز کشور، امکان تزریق و برداشت گاز را در زمان کوتاهتری فراهم میکند و با اتصال به خطوط سراسری، میتواند نقش ضربهگیر میان شرق و غرب شبکه گاز کشور را ایفا کند. چنین مرکزی میتواند در شرایط بحرانهای احتمالی (نظیر سرمای شدید یا قطعی واردات از ترکمنستان) نقش حیاتی در مدیریت اضطراری شبکه داشته باشد، اما ذخیرهسازی تنها یک سوی ماجراست. بدون زیرساخت مناسب انتقال، گاز انباشتهشده به مقصد نمیرسد. از همین رو، پروژههای گستردهای در حوزه انتقال و تقویت فشار نیز در دستور کار شرکت مهندسی و توسعه گاز ایران قرار دارد. احداث حدود ۲۷۰۰ کیلومتر خط انتقال، از جمله خط لوله ۵۶ اینچی اهواز–کوهدشت، خود گواهی است بر شتاب در توسعه شبکه توزیع. این پروژهها با مشارکت پیمانکاران داخلی، نهتنها ضریب خوداتکایی را افزایش میدهند، بلکه کارآفرینی در حوزه انرژی را نیز گسترش میدهند.
سه ایستگاه تقویت فشار در خطوط هفتم و هشتم سراسری، اجرای سیستمهای اندازهگیری در ۲۸ نقطه مبادلاتی و توسعه تأسیسات زیربنایی نیز مکملهای مهمی برای ارتقای کارایی، پایداری و شفافیت در جریان گاز هستند.
فناوری، قلب تپنده مدیریت نوین پروژهها
تحول ساختاری دیگری که در این گزارش به چشم میخورد، حرکت از مدیریت سنتی پروژهها به سوی رویکردهای مدرن مبتنی بر فناوری است. ایجاد دفتر مدیریت پروژه (PMO) در شرکت مهندسی و توسعه گاز، تربیت نیروی انسانی با مدارک بینالمللی PMP، و الزام پیمانکاران به معرفی مدیران پروژه، همگی نشانههایی از تلاش برای نهادینهسازی تفکر سیستمی و پاسخگویی در بدنه صنعت انرژی کشورند. افزون بر این، کاربرد فناوریهای نوین نظیر «میکروتونلینگ» در عبور از رودخانه کارون در پروژه اهواز–کوهدشت، جلوهای از توجه به اصول پدافند غیرعامل، ایمنی زیستی، و صرفهجویی اقتصادی است.
با تمام این تحولات، پرسش اساسی آن است که آیا این شتاب در توسعه زیرساختها به یک سیاست پایدار تبدیل خواهد شد یا همچنان در لابهلای وعدهها و بودجههای نیمبند گم میشود؟ توسعه ذخیرهسازی گاز، اگرچه حرکتی ضروری و حتی دیرهنگام است، اما باید به موازات اصلاحات ساختاری در مدیریت مصرف، صادرات هدفمند، و تنوعبخشی به منابع انرژی (نظیر انرژی خورشیدی) پیش رود.
ذخیرهسازی، نه فقط برای گاز، بلکه برای اعتماد
در نگاه نخست، پروژههای ذخیرهسازی و توسعه خطوط انتقال گاز شاید در زمره تحولات صرفاً فنی و صنعتی جای بگیرند، اما در بطن خود حامل مفهومی بسیار عمیقترند: بازسازی اعتماد عمومی و ترمیم زیرساختهای حیاتی دولت-ملت در ایران. در جهانی که بحرانهای اقلیمی، تحریمهای انرژی، و نوسانات ژئوپلیتیکی روزبهروز شدت میگیرند، امنیت انرژی دیگر یک «مزیت» نیست؛ یک «ضرورت بنیادین» است. و ایران، با تمام توانمندیهای زمینشناختی و منابع طبیعیاش، تنها زمانی میتواند در این میدان بازیگر باثباتی باقی بماند که پیریزیِ فنی خود را با سیاستگذاری هوشمندانه، مدیریت مصرف، و اعتمادسازی اجتماعی همراه کند.
طرحهای ذخیرهسازی گاز در سراجه، شوریجه و نصرآباد، در واقع پاسخی دیرهنگام ولی ضروری به واقعیتی تلخاند: ناترازی مزمن در شبکه گاز ایران که هر زمستان به شکل بحران در گرمایش خانهها، افت فشار در استانهای شمالشرقی و گاه خاموشیهای صنایع خود را نشان میدهد. این ذخیرهسازیها فقط در لایه تکنولوژیک معنا نمییابند؛ آنها پاسخیاند به پرسش حیاتی شهروند ایرانی: آیا میتوان در شبهای سرد، روی وعدههای زیرساختی دولت حساب کرد؟ در کنار آن، این پروژهها از حیث ژئوپلیتیکی نیز تعیینکنندهاند. کشوری که بتواند گاز را نهتنها تولید، بلکه بهصورت ایمن ذخیره، مدیریت و صادر کند، در معادلات منطقهای و حتی جهانی حرفی برای گفتن دارد. در دههای که رقابت برای منابع انرژی بهمراتب سیاسیتر، غیرقابل پیشبینیتر و تکنولوژیکتر شده، توسعه زیرساختهایی از این دست، نه صرفاً برای مدیریت مصرف داخلی، بلکه برای تقویت قدرت چانهزنی ایران در دیپلماسی انرژی ضرورت دارد. از سوی دیگر، نگاه دولت به توان داخلی، استفاده از کمپرسورهای ساخت داخل، بهرهگیری از فناوریهای نوین همچون میکروتونلینگ و تربیت نیروی متخصص در قالب دریافت گواهیهای بینالمللی، نشان میدهد که اگر اراده و برنامهریزی دقیق باشد، صنعت گاز ایران میتواند از یک سیستم متکی بر روزمرگی و بحرانزدگی به یک الگوی مبتنی بر پیشبینی، پایداری و تابآوری تبدیل شود.
در نهایت، پروژههای گازی پیشرو تنها زمانی ارزشمندند که منطقشان فراتر از عدد و ظرفیت و متراژ باشد؛ آن زمان که این خطوط و مخازن، بدل به خط اتصال دولت با اعتماد مردم، اقتصاد با توسعه ملی، و انرژی با کرامت انسانی شوند. ذخیرهسازی واقعی، ذخیرهی اعتماد است؛ و این همان سوختیست که موتور توسعه پایدار را روشن نگه میدارد.
نویسنده: فراز اسدی