بنا به اظهارات نایبرئیس شورای شهر سمنان، شهردار سابق با درک شرایط و «عدم مقبولیت در بدنه شهرداری» و وجود «برخی اختلافات» تصمیم به استعفا گرفت. در جلسه فوقالعاده شورای شهر، این استعفا با هدف جلوگیری از اختلال در روند اجرایی امور شهر پذیرفته شد و لطفالله خیری بهعنوان سرپرست موقت شهرداری معرفی شد. در نگاه اول ممکن است این استعفا اتفاقی عادی یا حتی شکستی مدیریتی تلقی شود؛ اما دقیقتر که بنگریم، استعفای آگاهانه، آن هم در میانهی طوفان اختلافات، نهتنها شکست نیست، بلکه یکی از مسئولانهترین و شریفترین کنشهاییست که میتواند از یک مدیر سر بزند.
در کشوری که استعفا اغلب تابویی سیاسی و رسانهایست، یک مدیر شهری که دست از صندلی میکشد تا شهر درگیر نزاع درونسازمانی نشود، نمونهای کمنظیر از شرافت مدیریتیست.
در ستایش یک فرهنگ گمشده
در فرهنگ عمومی ما، ماندن معمولاً مترادف با اقتدار تلقی میشود، حتی اگر آن ماندن به قیمت تداوم ناکارآمدی، اتلاف منابع و تضعیف اعتماد عمومی تمام شود. بسیاری از مدیران، جایگاهشان را ملک طلق خود میدانند. بعضی برای ماندن، خفت هر مماشاتی را میپذیرند؛ بعضی دیگر کار را رها میکنند اما صندلی را نه. برای همین است که وقتی مدیری مثل موسوی با درک موقعیت، تصمیم به رفتن میگیرد، باید ایستاد و احترام گذاشت. او نه قربانی شده، نه کنار زده شده، نه قهر کرده، بلکه مسئولیتی را که احساس میکرد دیگر توان یا امکان اجرای درستش را ندارد، داوطلبانه واگذار کرده است. چنین کنشی، از جنس بلوغ است؛ از جنس آن چیزی که کم داریم: فرهنگ استعفا، نه بهعنوان شکست، که بهعنوان احترام به سیستم، به شهر، و به شهروند.
شاید زمان آن رسیده باشد که ما نیز به بازتعریف واژههایی مانند «اقتدار»، «مسئولیتپذیری»، و حتی «شجاعت» فکر کنیم. استعفا، اگر بهموقع و آگاهانه باشد، شجاعت میطلبد. بسیار بیشتر از ماندنی که در آن از در و دیوار بالا بروی تا بمانی.
موسوی نخواست عزت خود را با مماشات، فشار سیاسی یا چانهزنی بیپایان خرج کند. نخواست پُست را با بهای نارضایتی عمومی نگه دارد. نخواست در روزهایی که مردم بیش از هر زمان دیگری نیاز به خدمات دقیق، سریع و بهدور از کشمکش دارند، خود بدل به یک مانع شود.
تصویر این کنارهگیری، برعکس تمام تصاویریست که از مدیران متعفن به ذهنمان مانده. مدیرانی که تا آخرین لحظه دست از لابی برنمیدارند، قراردادها را پشت درهای بسته میبندند، و با خرج کردن از منافع مردم، صرفاً برای بقا در صحنه، شرافت را قمار میکنند. موسوی شاید کارنامهای کامل نداشته باشد، اما همین یک تصمیم، کافیست تا او را از بسیاری جدا کند. چون گاهی یک رفتن، شریفتر از هزار ماندن است.
باید از این فرهنگ پاسداری کرد
فرهنگ رفتن، وقتی ماندن زیانبار است، نیاز به تکرار و ترویج دارد. شوراها، رسانهها، نخبگان محلی و حتی مردم باید چنین تصمیماتی را ببینند، بازتاب دهند و گرامی بدارند. چون اگر نیکرفتاری در بوق و کرنا نرود، همیشه این وقاحت است که صدا خواهد داشت.
شهردار سمنان استعفا داد؛ اما در ذهن بسیاری از ما، شاید تازه آمده باشد. به عنوان نماد مدیری که دانست کِی وقت رفتن است. و همین دانستن، گاهی همهی آن چیزیست که یک شهر نیاز دارد.
نویسنده: ایمان روزبهانی