در سوم خرداد ۱۳۶۱، خرمشهری که ۵۷۶ روز در اشغال دشمن بود، به دامان وطن بازگشت. در میانه نبردی که تا مغز استخوان شهر نفوذ کرده بود، رزمندگانِ عزیزتر از جانِ وطن با دستهایی بسته و قلبهایی گشوده، خرمشهر را نهفقط با اسلحه، بلکه با خون، باور و استخوان آزاد کردند. عملیات بیتالمقدس تنها پیروزی تاکتیکی نبود؛ این نبرد، مرزهای ایمان را تا بلندای تاریخ ایران ارتقا داد؛ اما آنچه فتح خرمشهر را استثنایی کرده، صرفاً پیروزی نظامی نیست. شورانگیزی سوم خرداد در این است که به مبدأیی برای بازتعریفِ «ما» بدل شد؛ «ما»یی که در خوزستان، همبسته شد، درد کشید، خشم را فرو خورد، و پیروزی را به گونهای نو در حافظۀ ملی ما کاشت.
خرمشهر، آیینهای از تاریخ مقاومت ایران
خرمشهر، همان شهریست که در جنگ جهانی دوم هم بارها آماج حمله بود. شهری بندری، استراتژیک و چندفرهنگی. اما آنچه در سال ۱۳۵۹ بر آن گذشت، چیزی فراتر از اشغال سرزمینی بود؛ دشمن قصد تسخیر روح ملی را داشت. خرمشهر را گرفتند، اما روح ایران را نه. در طی ۵۷۶ روز اشغال، زنان و مردان بسیاری کشته شدند، خانهها سوختند، مسجد جامع خرمشهر آماج گلوله شد و صدای اذان در شهر خاموش ماند. با این حال، خرمشهر سقوط نکرد؛ جسمش افتاد اما روحش نه. در آن ایام تاریک، فریاد مقاومت از لابلای دیوارهای سوخته به گوش میرسید. آنها که در خرمشهر ماندند و آنها که برای بازپسگیریاش برخاستند، ستونهای اخلاقی و فرهنگی این سرزمیناند.
عملیات بیتالمقدس، که از دهم اردیبهشت آغاز شد و تا سوم خرداد ادامه یافت، نقطۀ عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق بود. از منظر نظامی، این عملیات با شکستن خطوط دفاعی مستحکم عراق، عملاً ورق جنگ را برگرداند. اما مهمتر از آن، بعد روانی و فرهنگی این فتح بود: خرمشهر به نماد بازگشتِ عزت بدل شد. این پیروزی ثابت کرد که جنگ را صرفاً تجهیزات و ارتشهای کلاسیک تعیین نمیکنند. اراده، ایدئولوژی، ایمان به سرزمین و حتی شعر و موسیقیِ حماسی نیز در معادلهها دخیلاند. در واقع، سوم خرداد نمایشی از پیوند استراتژی نظامی با سرمایههای نمادین و ارزشی ایران بود.
حماسهای که هنوز ادامه دارد
فتح خرمشهر پایان نبود. سوم خرداد به یکی از مهمترین نمادهای حافظۀ جمعی ایرانیان بدل شد. در شعرها، در نقاشیها، در سینما، در خاطرات شفاهی و مستندها، خرمشهر هنوز زنده است. همانقدر که در میدان نبرد به آغوش ایران بازگشت، در ذهن ما هم نهادینه شد. بااینحال، پرسشی اساسی پیشروی ماست: آیا این حماسه را به سرمایهای پایدار در تربیت، فرهنگ، آموزش، و وجدان اجتماعی بدل کردهایم؟ آیا نسل امروز، خرمشهر را میشناسد نه فقط به عنوان یک واقعه تاریخی، بلکه همچون روحی زنده که هربار در مواجهه با فساد، بیعدالتی، بیتفاوتی، یا خیانت باید در ما بیدار شود؟
خرمشهر فقط یک نقطه جغرافیایی نیست؛ خرمشهر استعارهایست از همۀ آن لحظاتی که ملتها میان مرگ و زندگی، اشغال و رهایی، تسلیم و قیام، باید انتخاب کنند. امروز، در کشاکش بحرانهای اقتصادی، ناامنیهای فرهنگی، شکافهای اجتماعی و زخمهای زیستمحیطی، دوباره به «خرمشهر» نیاز داریم؛ نه بهعنوان یادمان گذشته، بلکه به مثابه افق امروز. همان خرمشهری که با دستهای خالی و قلبهای پر از عشق، بازسازی شد، حالا درون ماست. این بار دشمن شاید تانک نداشته باشد، اما میتواند لباس بیتفاوتی بپوشد، ماسک فساد به صورت بزند، و گلولههایش از جنس تحقیر ملی و تخریب امید باشد.
خرمشهر، نبردی برای همیشه
خرمشهر را خدا آزاد کرد. این جمله معروف شاید یکی از سیاسیترین و عرفانیترین بیانات تاریخ معاصر ایران باشد. اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، خدا با دستان مردمش این کار را کرد؛ با جوانانی که از دل شهرهای کوچک و بزرگ برخاستند، از مرز تا مرکز، از فقیر و غنی، و خرمشهر را پس گرفتند تا به ما یادآوری کنند: سرزمین، ناموس تاریخیِ ملتیست که با جان پاسش میدارد. ما باید خرمشهر را هر روز فتح کنیم. در مدرسه، در هنر، در عدالتخواهی، در اخلاق حرفهای، در زیست پاک، و در ایستادن کنار حقیقت. خرمشهر یک شهر نیست؛ یک ایمان زنده است.
نویسنده: مهرداد تیموری