تنها چند ماه تا پایان افق ۱۴۰۴ باقی مانده است؛ زمانی که قرار بود ایران به کشوری توسعهیافته، پیشرفته و با جایگاه نخست منطقه تبدیل شود. اما اکنون دادهها و شاخصها چیز دیگری میگویند: آیندهای که قرار بود ساخته شود، در میانهی شعار و واقعیت گم شد.
فاصله میان هدف و واقعیت
رشد اقتصادی ایران در دو دهه گذشته نهتنها پایدار نبوده، بلکه همچنان به نفت وابسته مانده است. بخش زیادی از منابع ارزی صرف هزینههای جاری و جبران ناکارآمدیها شد و سرمایهگذاریهای مولد به حاشیه رفت؛ برای حفظ امروز، آینده را فروختیم.
نتیجه، تورم مزمن، رکود عمیق و سقوط ارزش پول ملی است. قدرت خرید مردم کاهش یافته، طبقهی متوسط در حال فرسایش است و شکاف طبقاتی هر روز عمیقتر میشود. جامعهای که بهجای امید به آینده، درگیر بقا در امروز است، دیر یا زود با بحران اجتماعی و اخلاقی نیز روبهرو خواهد شد.
در شاخصهای بینالمللی نیز عقبماندگی آشکار است. ترکیه، عربستان و امارات در مسیر رشد پایدار و جذب سرمایه پیش رفتهاند، اما ایران سهم اندکی از اقتصاد منطقه دارد. حتی در رتبهبندی اعتبار گذرنامهها، کشور در میان پایینترینها قرار گرفته است؛ نشانهای از انزوا و کاهش تعامل جهانی.
مردمی که از آینده کنار گذاشته شدند
قرار بود مردم سهامداران آینده باشند، اما در عمل، نقش آنان به نظارهگری تقلیل یافت. شعار جای برنامهریزی را گرفت و تبلیغات جایگزین دیپلماسی عقلانی شد. فرصتهای همکاری از دست رفت و ایران، به جای حضور در اقتصاد جهانی، به حاشیه رانده شد.
توسعه بدون مردم و عقلانیت، مسیری بنبست است. جهانی که با سرعت در حال تغییر است، به کشورهایی که بر شعار تکیه کردهاند، رحم نخواهد کرد. شکاف میان ملت و سیاستگذار، امروز بزرگترین مانع توسعه است.
محیط زیست؛ دفتر حسابرسی حکمرانی
اگر بخواهیم کارنامهی دو دههی اخیر را تنها با یک شاخص بسنجیم، محیط زیست گویاترین آینه است: خشکی رودخانهها، فرونشست زمین، آلودگی هوا و کاهش آبهای زیرزمینی.
براساس گزارش وزارت نیرو، میانگین بارش سال آبی ۱۴۰۳–۱۴۰۴ نسبت به میانگین بلندمدت ۳۹ درصد کاهش یافته و بیش از ۷۰ درصد دشتهای کشور در وضعیت بحرانی قرار دارند. زایندهرود و کارون که زمانی نشانهی حیات بودند، امروز به نماد ناکارآمدی بدل شدهاند. کلانشهرهایی چون تهران و اهواز نیز با هوایی آلوده دست و پنجه نرم میکنند که هر سال جان هزاران نفر را میگیرد.
محیط زیست، دفتر حسابرسی واقعی حکمرانی است؛ جایی که آمار و شعار نمیتوانند واقعیت را پنهان کنند.
بحران در ساختار حکمرانی توسعه
ناکامی در تحقق چشمانداز را نمیتوان فقط به تحریمها نسبت داد؛ ریشه در ساختار تصمیمگیری و حکمرانی توسعه دارد. تعدد مراکز قدرت، تغییرات مکرر مدیریتی، نبود نظارت مؤثر و فساد ساختاری، مسیر توسعه را منحرف کرده است.
تا زمانی که سیاستگذاریها کوتاهمدت و بدون پاسخگویی بمانند، هیچ چشماندازی—even با بهترین اهداف روی کاغذ—به نتیجه نخواهد رسید.
بازگشت به مردم، عقلانیت و طبیعت
در آستانهی پایان چشمانداز ۱۴۰۴، زمان آن رسیده است که از توهم عبور کنیم و واقعیت را ببینیم. چشمانداز واقعی در چشمان نسلی است که باید در آیندهی این سرزمین زندگی کند.
برای ترمیم مسیر، سه ستون حیاتی باید دوباره بنا شود:
1. بازگشت به مردم: اعتماد به جامعه، نهادهای مدنی و بخش خصوصی.
2. احیای محیط زیست: پذیرش اینکه توسعه بدون طبیعت، خودویرانگر است.
3. دیپلماسی عقلانی و تعامل سازنده: بازگرداندن ایران به جایگاه شایستهاش در جهان.
آینده را نمیتوان با شعار خرید، اما میتوان با تصمیمهای درست و شجاعت در پذیرش واقعیت از نو ساخت. اگر امروز ندانیم چگونه تصمیم بگیریم، شاید فردا هوایی برای تصمیمگیری باقی نمانده باشد.
نویسنده: مسیحا اقتداریان