مجيد سعيدی/ به گزارش دیوان نیوز؛ ١-مديريت علم و هنر است و قلعهنویی در همۀ سالهای حضورش در فوتبال(چه بهعنوان بازيكن و يا مربي) ثابت كرده ذاتاً يك مدير است با همۀ ويژگيهای مديريت. او اكنون در قامت سرمربي تيمملی بدون حكم مديريت عملاً در نقش مدير تيمهای ملی ايفاي نقش میكند كه از زواياي گوناگون اقدامي پسنديده و آگاهانه و البته عالمانه است ولو آنكه بخواهد مثل امثال كیروش با ملاحضهكاری و راحتطلبی(!) پذيراي وظايف و مسئوليت پُرريسك نباشد.
٢-وقتی سرمربی تيمملی در انتخاب تيمهای پايه نفشآفرين و ايضا نظارت داشته باشد، بهمنزله اين است كه رويكرد فرآيندي كاملاً رعايت شده و چرخه تحول و سازندگي به حركت در میآيد. زيرا اگر بخش اعظم ورودي تيم ملی بزرگسالان از خروجي تيم اميد باشد و با پلكاني معكوس و تا تيم نونهالان همۀ تيمها سلسله مراتبي و در يك چرخه متصل بحركت در آيد آنگاه نهتنها بازيكنان ملي در سطوح مختلف هرز نميروند بلكه با مشاركت باشگاهها در اين چرخه! فوتبال ما از يك ظرفيت بالقوه و پتانسيل عظيم نيروي انساني از نوع با مهارت برخودار خواهد بود.
چنين اتفاقي اولاً انحصار در تيمملی را كاهش میدهد تا امثال كیروش سه دوره جام جهاني از يك نسل استفاده نكند كه تيمملی پير شود و جايگزين نداشته باشد، ثانياً مزيت رقابتی ايجاد میشود و مزيت رقابتی موجب رشد و توسعه و سربلندي و درنهايت سودآوردی میشود. البته در مورد زمان اندك براي آمادهسازی تيم اميد نكاتي وجود دارد كه بعدها در اين باره خواهم نوشت.