آنچه مسلم است اینکه مردم ایران برای رسیدن به کشوری آباد و آزاد بهای بزرگی پرداخت کردهاند. از فعالیتهای دهه سی تا انقلاب شکوهمند بهمن 57 و دوران جنگ تحمیلی و عصر سازندگی و روزگار تحریمهای ناجوانمردانه استکبار جهانی، نشان از استقامت مردان و زنانی دارد که ایران بزرگ و نظام مقدس را دوست دارند.
به همین علت بزرگ باید برای رسیدن به آرامش به دنبال حل معضلانی بود که شرایط را سخت کرده است:
نظام اداری
آنچه در سیستم اداری ایران مورد انتقاد واقع شده است در سه موضوع خلاصه میگردد؛ «مشکلات مربوط به آمار، نقصان در مقوله رفاه و شرایط مدیریت» به طور خلاصه باید گفت: لازم است در آیتمها و یا سرفصلهای مربوط به آمار بازنگری شده و تغییرات اساسی صورت پذیرد. وضعیت رفاهی کارمندان دولت به جز چند ارگان، در وضعیت نه چندان مناسب قرار داشته و در حد نام و اعتبار کارمندان دولت نیست. «این شرایط در بحث ورزش کارمندان به شدت نازل و حتی خجالتآور است.»
در مقوله مدیریت و مشکلات و معضلات آن میتوان یک مثنوی مطلب نوشت. با احترام به تمامی مدیران باید گفت: تعداد مدیران کارآمد در ادارات ایران از انگشتان دست تجاوز نمیکند و این امر پرورش و آموزش مدیران را ضروری کرده است. نخبگان و ایده پردازانی که قادر هستند مجموعههای بزرگ و کوچک را با بهترین کیفیت اداره کنند، در اقلیت میباشند. لازمه این امر تحصیلات آکادمیک، دوری از روابط و شناسایی مردان و زنانی است که درون مایههای این امر خطیر را در ذات خود نهادینه دارند. باید پذیرفت مدیریت فراتر از علم و حساستر از یک مسئولیت است.
جایگاهها
باید هر چیزی را سرجای خودش بگذاریم. زندگی، کار و حتی عشق را که باید نسبت به کائنات و هرآنچه در آنست خرج کنیم، باید در جایگاه واقعی خود قرار بگیرد. متاسفانه خیلی از چیزها، بسیاری از ارزشها، اکثر سنتها به هم ریخته است. دیگر آن مرام و معرفتهای قدیم که میشد روی آن حساب ویژه باز کرد، منسوخ شده است. مهربانیها و احترامها که سرخط کتاب زندگی بود از بین رفته است. جوانان امروز میخواهند یک شبه به مقصد برسند. «این در حالی است که یک شبه رسیدن بیراهه است» باسوادها عجول هستند. مدرکدارها شارع نیستند. پلههای ترقی را باید یکی یکی پیمود وگرنه دچار حادثه خواهید شد. هستند کسانی که موقعیتهای شغلی و اجتماعی آنان را از مسیر درست خارج کرده است. باید بدانیم که مدیریت درهم نیست، جدا کردنی هم نیست. مدیریت آگاهی از محیط برای بهینه کردن اوضاع است. گاهی احساس میشود در دنیای امروزی و در جامعهای که پختگی ملاک نمیباشد، هیچ چیز سرجایش نیست.
حساسیتها
اواخر دیماه و اوایل بهمن ماه ۱۴۰۲ دو رویداد بزرگ ورزشی و غیر ورزشی«اما تاثیرگذار در ورزش» اتفاق خواهد افتاد. جام ملتهای آسیا که از فتح آن مدت زمان زیادی گذشته و حالا تبدیل به رویای فوتبالی ایرانیان شده است و انتخابات مجلس شورای اسلامی که قرار است در آن مردان و زنان منتخب بهعنوان نمایندگان ملت راهی مهمترین مرجع تصمیمگیری کشور «از جمله ورزش و فوتبال» شوند. به عبارتی بهمن امسال بیشتر از گذشته سرنوشتساز خواهد بود. ارتباط این دو مقوله با یکدیگر از نکات ویژهای است که باید با دقت نظر و وسواسی بیش از گذشته بدان نگریسته شود. در ذات و درون مایه فوتبال؛ هنر، زندگی، اقتصاد، اجتماع، همبستگی، اتحاد، شور و شعف، احساسات، پویایی، تحرک، مسئولیت، تعهد و بسیاری از آیتمهای اجتماعی و سیاسی نهفته است. این بدان معناست که مقوله فوتبال، مقولهای انکارناپذیر و در عین حال مهم است و پرداختن اصولی و حرفه ای بدان از ضروریات محسوب میگردد. اما ارتباط فوتبال در این مقطع مهم با انتخابات مجلس که سرنوشت چهارساله مردم را در گرو خویش دارد، در چیست؟ در تعریف جامع وظایف نمایندگان مجلس وضع قوانین صحیحی آمده که ضمن حل مشکلات جامعه، راهکار پیشرفت را نیز ارائه بدهد. این وظیفه مهم در گروی شناخت منطقه، شناخت تواناییهای منطقه و شناخت ایران بزرگ است. در این بین فوتبال فرصت بزرگی است که همواره مغفول مانده و گاهی در لابلای مناسبات نادرست به بیراهه رفته است. لذا باید گفت: از وظایف مهم نمایندگان مجلس پرداختن اصولی به این مهم است. نمایندگانی که فوتبال را جدیتر از گذشته دنبال کرده و از پتانسیل بالای آن برای حفظ منافع ملی بهره میبرند.
راست و درستی
گاهی احساس میشود راه موفقیت از گذرگاه دروغ و دورویی میگذرد. خیابانها حال و هوایی دیگر دارند. بازارها آغشته به نیرنگ شدهاند. قفلهای مغازهها که مجهز به سیستمهای پیشرفته ضد سرقت هستند، پیام جالبی را مخابره نمیکنند. آنچه از جوانمردی و غیرت خواندیم در همان کتابها و قصهها محصور و محفوظ ماندهاند. ضریب اعتمادها همچون نیم شبهای زمستان به پایینترین حد خود رسیده و گرمای رفاقت افول کرده است. گویا آنچه خواندیم قصهای بیش نبود. آنچه بدان اعتقاد داشتیم، کم رنگ شده است. خیابانهای شهر رنگ صداقتشان از دست دادهاند و قسمهای دروغین لعاب تازهای بدانها داده است.
نویسنده: حسن صانعی پور