دیوان نیوز؛ نگارنده به صورت توصیفی- تحلیلی با پیجویی آسیبهای اجتماعی زنان، بر این باور است که به دلایل گوناگون که ریشه در باورها و ساختارهای دیرینه اجتماعی و اقتصادی دارد، زنان از شبکه تعاملات اجتماعی دور شدهاند و راه نیل آنان به سطوح عالی قدرت سیاسی دشوار شده است. به عبارتی همچنان مشارکت زنان در ردههای بالای سازمانی دارای موانع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، عرفی و سلیقهای است. پیشرفت آنها در مشاغل تصمیمگیری چندان محسوس نبوده است. بنابراین توسعه یک فرد در جامعه با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. توسعه سیاسی بیش از دیگر مفاهیم دارای بار ایدئولوژیکی و قومی است. یکی از ابعاد توسعه سیاسی، مشارکت سیاسی است. زنان ۵۰٪ جمعیت را تشکیل میدهند. از آنجا که مردان نمیتوانند به اندازه کافی از منافع زنان دفاع کنند، مشارکت زنان در همه فعالیتهای سیاسی یک ضرورت است به نحوی که میتوان گفت اگر زنان در حوزه سیاسی، اقلیتی به شمار آیند، دموکراسی ناتمام است.
مشارکت سیاسی زنان به معنای شرکت زنان در انتخابات و برای رأی دادن نیست، بلکه مشارکت به معنای آن است که زنان در تمام نهادهای دموکراتیک نقش تعیین کننده و تصمیم گیرنده داشته باشند. در حالی که هنوز بعضی از وظایف سیاسی و فرهنگی با جنسیت تعیین میشود. مکانیسمهای یکسانی مشارکت زنان در زندگی سیاسی، اقتصادی و علمی را تعیین میکند. زنان، بر اثر جامعه پذیری متفاوت و کلیشههای جنسیتی که در فرآیند جامعهپذیری از طریق نهادهایی مثل خانواده، رسانهها، مدارس، نهادهای آموزشی به آنها القا میشود، سیاست را حیطهای مردانه تلقی میکنند و تمایلی به مشارکت سیاسی، مخصوصا حضور در عرصه قدرت، ندارند.
به این ترتیب، تمایل نداشتن زنان به حضور در عرصه قدرت، بیش از آنکه ناشی از ساختارهای حاکم بر جامعه باشد، نشأت گرفته از جامعهپذیری متفاوت دختران و زنان ارزیابی میشود. اما شرط اول، برای افزایش مشارکت و حضور زنان در عرصه قدرت، زدودن و جلوگیری از بازتولید کلیشهها و هویتهای جنسیتی برخاسته از فرهنگ جامعه در فرایند جامعهپذیری است. مشارکت سیاسی یا عدم مشارکت سیاسی به عنوان یکی از معیارهای سنجش میزان توسعه یافتگی سیاسی جوامع در سطوح مختلف همواره از سوی پژوهشگران متعددی مورد بررسی قرار گرفته است. مشارکت سیاسی زنان در ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی به شیوههای مختلف صورت پذیرفته است که نقش قابل توجهی در سیر تحولات تاریخی ایران داشت. زنان در ایران بین دو انقلاب مذکور، با توجه به بسیاری از موانع برخاسته از جامعه، سنت، فرهنگ و ... از جایگاه والایی در ارتقاء پارامتر مشارکت سیاسی نسبت به تحولات تاریخی برخوردار بودهاند و برای تأثیرگذاری بر سرنوشت سیاسی جامعه خویش به شیوههای گوناگون در جهت ایفای نقش سیاسی اجتماعی پرداختند.
سخن پایانی؛ امروزه لزوم حضور و مشارکت زنان در عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از کسی پوشیده نیست و از جمله ویژگیهای یک جامعه متمدن و پیشرفته، حضور زنان در تمام عرصههای آن جامعه است. در این میان حضور زنان در عرصههای سیاسی از اهمیت ویژهای برخوردار است به گونهای که عدم حضور زنان در تصمیمگیریهای سیاسی به نوعی منجر به خاموش ماندن و شنیده نشدن صدای نیمی از جامعه خواهد شد.
اما به راستی دلیل حضور کمرنگ زنان در سیاست چیست؟ مگر نه اینکه پس از انقلاب، نامزدهای ریاست جمهوری همواره از زنان بهعنوان یکی از مهمترین عوامل پیروزی خود یاد میکردند و در نطقهای خود، شعار «وزیر زن» سر میدادند؟ اکنون پس از گذشت ۴۳ سال، چه عواملی باعث شده است که ما شاهد حضور حتی یک زن در بین وزرا نباشیم؟ بیتردید وجود برخی رویکردها در این زمینه، زنان را برای ورود به عرصههای سیاسی دچار تردید میکند. یعنی یکی از دلایل مهمی که باعث میشود زنان به فعالیتهای سیاسی، خصوصا فعالیتهای حزبی ورود نکنند، هزینههایی است که ممکن است برایشان پیش بیاید. در نتیجه برخوردهایی که در این زمینه انجام شده است، این طور در ذهن جامعه شکل گرفته است که فعالیتهای سیاسی برای زنان میتواند پرهزینه باشد و خانوادههایشان آسیب ببینند، بنابراین زنان سعی دارند که در این حوزهها با احتیاط بیشتری وارد شوند؛ به همین جهت حضور زنان در احزاب و دیگر فعالیتهای سیاسی، به اندازه حضور مردان پررنگ نیست. بیشک باید مسئولان وسعت نظر بیشتری نسبت به حضور زنان در عرصههای سیاسی پیدا کنند و خواهان این باشند که تمامی شهروندان فارغ از جنسیت، وارد عرصههای سیاسی و اجتماعی شوند.
نویسنده: سارا نصرتی