دیوان نیوز؛ طی چند سال اخیر و بعد از تحریمهای سال ۱۳۹۷ اقتصاد ایران دچار بن بست حکمرانی اقتصادی شده است، بدین معنی که هر تصمیمی که از جانب دولت گرفته میشود چه درست و چه غلط اغلب در نهایت نتایج ویرانگری دارد؛ حتی آن تصمیماتی که عقلانیت اقتصادی، آنها را درست میداند و در سراسر جهان اجرا میشوند، در ایران همین تصمیمات نتایج فاجعه باری در پی خواهد داشت. در واقع میتوانیم از یک بنبست ساختاری اقتصادی صحبت کنیم که تقریبا در آن مفاهیم اقتصادی کارکرد خود را از دست دادهاند و اکنون کل اقتصاد کشور در چنبره یک دور باطل گرفتار شده است.
مردم ایران در دورههای مختلف گرانی را تجربه کردهاند. اما شرایطی که الان شاهدش هستیم فرا بحران است. در واقع اینکه اسم شرایط فعلی را گرانی بدانیم، صحیح نیست. این وضعیتی که مردم را گرفتار کرده است، گرانی نیست، یک بحران واقعی است. هر معلولی یک علت مشخصی دارد و باید گفت، گرانی در ایران چند علت مختلف دارد که باعث شدهاند، اقتصاد با گرههای کوری روبرو شود. شرح این شرایط نشان میدهد، نظام تصمیم گیری باید همهِ هم و غماش را به کار بگیرد تا با برطرف کردن مانعها، شرایط را برای آرامش اقتصادی مهیا کند. این مهم در شرایطی است که متأسفانه از جانب دست اندرکاران طرح و برنامه مشخصی برای اصلاح اقتصادی مشاهده نمیشود. انگار نه انگار که اقتصاد در ایران به ورطه ورشکستگی افتاده است و مردم برای تأمین ابتداییترین نیازها هزار و یک مشکل دارند. تحریم مهمترین عامل بنبست اقتصادی است و به همین دلیل کمترین توقع از سیاستگذاران این است که با سیاستمداری منطقمدارانه شرایط را برای برچیده شدن محدودیتهای بینالمللی فراهم کنند. اقتصاد ایران به علت چند لایگی و پیچیدگی رکودی که به آن گرفتار است در آستانه ورود به بنبست است. چرا که اصولا دولت ابزار لازم برای خروج از رکود را در دست ندارد. رکود کنونی عمیقترین رکود اقتصاد ایران در سالهای پس از جنگ جهانی دوم است، چرا که به طور همزمان گرفتار پنج نوع رکود اقتصاد کلان، رکود ساختاری، رکود نهادی، رکود جهانی و رکود درآمدهای نفتی است و خروج از آن فعلا خارج از مقدورات دولت است.
در شرایط کنونی یگانه ابزار دولت برای به حرکت واداشتن اقتصاد ایران، ابزارهای پولی و اقتصاد کلانی است که اگر دولت به سمت استفاده از این ابزارها برود موجب آشوبهای تازهای در اقتصاد میشود که آن را با انفجار تورمی رو به رو میکند. بنابراین دولت فعلا از همین یک ابزار مرسوم هم نمیتواند برای خروج از رکود استفاده کند. متأسفانه مشکل اصلی امروز اقتصاد ایران این است که رکود هنوز مسئله اول همه قوای سیاسی کشور نیست، که اگر بود سیگنال، گفتارها و رفتارهای مقامات سیاسی کشور متفاوت میبود.
بنابراین تنها یک راه برای خروج اقتصاد کشور از بنبست رکودی وجود دارد وآن اجماع و عزم نظام سیاسی برای ایجاد افق امیدبخش و آیندهای بیابهام در فضای سیاسی و اقتصادی کشور است تا اقتصاد کشور افق پیدا کند و سرمایههای موجود به تحرک درآید. در واقع اقتصاد ما با کمبود سرمایه روبهرو نیست. چون چیزی حدود سه تا چهار برابر نیاز کشور، سرمایهگذاری صنعتی کردهایم. شهرکهای صنعتی ما با یک چهارم ظرفیت کار میکنند. این بدین معنی است که آنها میتوانند چهار برابر وضع موجود، تولید کنند. همچنین اقتصاد ما با مشکل کمبود نیروی انسانی روبهرو نیست. ما فقط پنج میلیون دانشآموخته دانشگاهی بیکار داریم! مشکل اقتصاد حتی نقدینگی هم نیست. اگر اقتصاد ما افق پیدا کند همین نقدینگی موجود به گردش درآید، میتواند نیاز ما را مرتفع کند. چون سرعت گردش پول میتواند تا دو برابر وضع کنونی بالا برود و بنابراین به این معنی است که نقدینگی کنونی میتواند تا دو برابر وضع کنونی عملکرد اقتصادی داشته باشد. بنابراین گیر اصلی اقتصاد ما عدم اطمینانها و بیثباتیهای سیاسی و کلان و تنشهای خارجی است که موجب بیافق شدن اقتصاد ما شده است. و برای حل این مسئله نیز باید نظام سیاسی همت و قیام کند و کاری از دست دولت ساخته نیست.
نویسنده: سارا نصرتی