روحالله نیاخلیلی/ به گزارش دیوان نیوز و به روزنامه دنیای هوادار: ما بچههای دهه شصت، خاطرات خوب و خوشی با اندک امکانات رسانهای دوران کودکی، بازی و دعواهای کودکانه در کوچه و مدرسه و نوا و نمای ناب برنامه کودک با اجرای خانم خامنه داشتیم. یادش بخیر بزرگترین دلخوشی ما در اعیاد و مناسبتهای شاد به پخش کارتون رابین هود و دیدن چند دهباره آن خوش بود. هر سال همزمان با کریسمس کارتون اسکوروش پخش میشد که هنوز سکانسهای مختلف آن چون منظرهای بیبدیل از رویای شیرین کودکیهایمان از مقابل دیدگانمان گذر میکند. با این همه رویای شیرین هنوز بسیاری از ما نفهمیدند که عاقبت هاچ زنبور عسل چه شد؟ آیا مادرش را پیدا کرد؟
ما چه میدانستیم بر خط چیست؟ غیر برخط یعنی چه؟
در زمانی که برای بسیاری از خانوادهها داشتن خط تلفن یا تلویزیون رنگی و حتی تلویزیون آرزو بود، کمکم ویدیو آمد. عید سال ۶۹ بود که مرحوم ابوی به اتفاق دو برادر غیور، مصمم به خرید ویدیو شدند. روح عموم مادران درگذشته شاد، حضرت مادرم مخالف بود.
خلاصه بعد از کلی بالا و پایین علاوه بر تلویزیون رنگی صاحب یک ویدیو هم شدیم، آیوا ای صد و یک، در آن دوران ویدیو کالای قاچاق و وسیله ممنوعه بود به گونهای که حمل، نقل و نگهداری اش جرم بود. جوری که اگر با فیلم ویدیو دستگیر میشدی، یک راست میرفتی بازداشتگاه و بعد هم در دادگاه حسابی از خجالت این جرم در میآمدی. این یعنی از همان موقع طرحهایی با عنوان صیانت مطرح بودند، جلوتر که آمدیم ویدیو از ممنوعیت خارج شد و کلی کلوپ اجاره فیلم در محله ما راه افتاد.
جالبتر اینکه یکی از همین کلوپها در کنار پایگاهی راه افتاد که تا چند وقت قبل مجرمین حمل و نقل فیلم و دارندگان ویدیو را بازداشت میکرد. چند صبایی بعد از آغاز دهه هفتاد با همان آرزوی برخی خانوادهها برای داشتن خط تلفن با پدیده ماهواره مواجه شدیم، البته از نوع آنالوگ که با کلی سلام و صلوات چند شبکه ترکیه یا آسیایی را دریافت میکرد. استفاده از ماهواره هم ممنوع بود، دقیقا مثل ویدیو! هنوز هم ممنوع است مثل خیلی چیزهای دیگر، اما در سایه همین ممنوعیت نهتنها بیشتر در دسترس عموم قرار دارد که باعث تغییر مزاق عموم مردم برای استفاده از آن شده است، به صورتی که سالها ببند و بگیر و جرم انگاری کوچکترین تغییری در کاهش اقبال عمومی برای استفاده از این تکنولوژی ایجاد نکرد.
چند صبا مانده بود به پایان دهههفتاد، همزمان با آرزوی بسیاری از خانوادهها برای داشتن تلفن ثابت، موبایل از راه رسید. یا ربالعالمین! مگر میشود؟ مگر داریم؟ که بتوان با شیئی مشابه گوشتکوب بدون سیم تلفن و برق با کسی تلفنی صحبت کرد؟ برای ما دهه شصتی ها دیدن این تجهیزات مثل سفر بشر امروز به سایر کهکشانها دست نیافتی بنظر میرسید، اما دیدیم، تا بزرگ و بزرگتر شدیم.
بعدها فرهنگستان زبان ادب پارسی نام تلفن همراه را برای موبایل برگزید.
اما در دورهای به بلندای قریب به دو دهه از رایانه و لب تاپ گرفته تا گوشیهای هوشمند و اینترنت سراسر زندگی ما را فرا گرفت. هیچوقت اولینباری که با حقیقت وجود اینترنت روبرو شدم را فراموش نمی کنم. از علی آقا صاحب بقالی سر کوچه که امروز در همان مغازه به هایپر مارکت سانتا ماریو دل پییرو تغییر عنوان داده یک کارت یک ساعته خریدم و رفتم منزل امیر نامیک تا با کامپیوتر به اینترنت وصل بشیم. بعد از طی کلی مرحله و جیغ و جوق مودم وصل شدیم. در آن زمان اینترنت بیشتر در نقش یک خدمت تشریفاتی و سرگرمکننده، کاملا خارج از محدوده نیازهای اولیه ایرانیان قرار میگرفت. به مرور فهمیدیم و یاد گرفتیم که تا چه اندازه به درد بخور است با استفاده از امکانات فضای مجازی چه کارها که آسان نمیشود و چه اطلاعاتی که به دست نمیآید.
باری؛ اینترنت هم مثل تمام پدیدههای دستساز بشر نقاط ضعف و قوت زیادی را در خود جای داده است. در اصل استفاده درست از اینترنت مثل همه وقایع و اتفاقات بشر به سطح آگاهی و اطلاعات عمومی و صد البته نوع نگاه بهرهبرداران مرتبط شده است. مثل همان ویدیو و ماهواره، تا زمانی که ممنوعالاستفاده و فراگیر نبودند فقط به داغ شدن بازار فیلمهای به اصطلاح مستهجن و باز کردن کانالهای کارتی فلان کمک کرده بودند.
وقتی گوشیهای هوشمند آمدند و بازار استفاده از افزونههای تلفن همراه داغ شد یا به اصطلاح سیستم غیر برخط جای خود را به سیستم برخط داد همه چیز متحول شد. از حذف دفتر تلفن و آلبوم عکس گرفته تا حذف دوربینهای آنالوگ فیلمبرداری و عکسبرداری، حالا همه ابزارهای روزآمد برای تسریع ارتباطات، انتشار اخبار و وقایع، حتی اشتغال و انجام کارهای عام المنفعه در یک گوشی تلفن همراه با وزن حداکثر ۲۵۰ گرم در اختیار عموم مردم قرار دارد.
چه کمپینها که برای جلوگیری از حکم قصاص یا کمک به مردم محروم راه نیفتاد و نتیجه نداد. چه مشاغلی که در این وانفسای مشکلات اقتصادی در بستر افزونههای موبایلی کارگشای نیاز مردم به اشتغال و کسب درآمد نشد تا در کنار این همه ویژگی خوب، انتشار اخبار و اطلاعات به همراه افشای برخی تخلفات به افزایش هزینههای اجتماعی برخی آقایان و آقازادههای سوءاستفاده نکننده که صرفا بنا به توان موجود در بازوی خویش صاحب جاه و مال و مقام شدهاند منتهی نشد.
از انتشار لیست حقوقهای نجومی گرفته تا افشای سوءنیت یا برخورد نامناسب فلان نماینده با فلان مامور یا فلان مسئول با فلان خبرنگار، چه احسنتها و آفرینها که بابت انتشار فیلم از رفتار انسانی آن مامور با یککودک کار یا رقص شاد سربازان روانه جمعهای مجازی ما ملت نشده است. چه حرفها و ایدهها و برآیندهای منبعث از حکمرانی ما که منتج به موفقیتهای میدان و دیپلماسی شده از طریق همین امکانات فضای مجازی به گوش جهانیان نرسید. چه حرفها و تکههایی که از طریق همین افزونههای ساده تلفن همراه و امکانات مجازی به آقایان مدعی رهبری جهان نزدیم.
حالا با این همه ویژگی خوب و قابل لمس، برخی را فشار به شکلی معکوس عمل کرده تا در ادامه صیانتیدن برخی آرایهها به صیانتیدن اینترنت روی آورند. یاد همان وضع و اوضاع صیانت در مقوله ویدیو و ماهواره افتادیم که بعد از کلی صیانت کردن و فشار نتیجهای جز فراگیرتر شدن استفاده و بیتوجهی بیشتر به مقوله صیانت به بار نیاورد. اینجا ایران است، اینبار به وقت صیانت از مردم در مقابل اینترنت! به راستی صیانت از مردم در مقابل اینترنت در دستور کار قرار دارد یا صیانت از برخی مسئولان در برابر امکانات اینترنت که باعث پریشان شدن خواب برخی از ایشان شده است؟
بهراستی اگر اینترنت نبود یا تلفن همراه با قابلیت فیلمبرداری و تصویربرداری وجود نداشت، چگونه مردم از نواخته شدن آن سیلی یا دزدیده شدن آن قسمت از بیتالمال مطلع میشدند؟ چگونه از دیدن لباس گلی آن امیر رشید ارتش برای کمک به آن سیلزده دلشان قنج میرفت و با افتخار هشتگ میکردند من ایرانی هستم؟ چگونه از هویت خلیج همیشه فارس دفاع میکردند؟
بلی! اینترنت هم مثل تمام وقایع و رویدادهای دستساز بشر سرشار از نقاط مثبت و منفی است، اما ما ملت ایران به درجهای از وقار و شخصیت رسیدهایم که خیر را از شر و مثبت را از منفی تمیز دهیم. ما اینترنتِ بدونمحدودیت را بعنوان ابزاری برای پیشرفت همهجانبه علمی، فنی، اقتصادی، اجتماعی و قطعا سیاسی میشناسیم. لطفا ما را بهسان ملتی عقب مانده در عصر پارینه سنگی فرض نکنید، تا لازم باشد برای صیانت از ما پای خود را روی گلوی اینترنت فشار دهید.
لطفا وقت گرانبهای خود را به کشف راهکار برای حل مشکلات اصلی ملت در حوزه معیشت، اشتغال و تسهیل ازدواج جوانان اختصاص دهید، بذر احساس امید به زندگی را آبیاری کنید، فکری به حال جماعت مستمند و مستضعف نمایید، برای صیانت از کودکان کار و زبالهگرد فکری اساسی کنید، برای فرهنگ ملت و جلوگیری از خروج نیروهای جوان و خوشفکر از کشور طرح صیانت از فرار مغزها را مصوب کنید. طرحی برای جلوگیری از سوءاستفاده از جای و جایگاه و جلوگیری از بروز تعارض منافع در جای جای این کشور روانه صحن فرمائید. که اگر چنین کنید همین فضای مجازی به ابزاری برای تعریف و تمجید از شما تبدیل می شود.
این خواسته ملتی بود که در قالب ارائه خاطراتی از گذشته در واقعیت برخوردهای قهری در این نوشتار به رشته تحریر در آمد.