چه آن زمان که جناب کوتی و جناب بهروان گزارش های خیلی فنی و بی آب و تابی را تحویل مخاطب می دادند که زهر هیجان بازی را چنان می گرفت که برای بیننده مسابقه ورزشی تبدیل به یک برنامه تولیدی تحلیلی می شد، تا وقتی که جناب خیابانی یا سرهنگ علیفر با جملات قصار، تمام توجه مخاطب را از اصل بازی به حواشی می راندند تا گزارش های جناب یوسفی با تکرار مکررات و بیان جملات کلیشه ای یا گزارشگران جدیدی که از این طرف بوم افتاده اند و صرفا تلاش می کنند ضربان بیننده را بالا ببرند و کمتر به نکات فنی بازی توجه می کنند. یا مسابقات کشتی که سالهاست گره خورده به یک نام که جناب هادی عامل است. یا سوارکاری و اتومبیلرانی و ورزشهای رزمی که جناب خراسانی همه شان را از دم تیغ می گذرانند. در حقیقت همان لطمه ای که از بازار انحصاری به صنعت خودرو و واردات تجهیزات ورزشی و تولید روغن وارد شده، حالا دارد تیشه به ریشه پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی می زند. سرنوشت تک ستاره هایی چون عادل فردوسی پور هم که در دوره ای مسیر اصلاحات را برای تغییر چنین وضعیتی گشودند، کاملا مشخص است و درست مانند دولت اصلاحات که آمد و رنگ باخت و رفت و امیدهایمان را ناامید کرد، به انزوا کشیده شدند.
البته فارغ از جوجه گوینده های ناپخته ای که با فرصت طلبی برای خودشان جایی در رسانه باز کرده اند؛ در تلاش، توانمندی و تسلط برخی اساتیدی که نامشان به میان آمد، شکی نیست. اما آنچه قابل توجه است، عدم پرورش گویندگان و گزارشگرانیست که بتوانند جنبه فنی و هیجانی یک مسابقه را توامان با هم به مخاطب ارائه دهند و اندیشه میوت کردن تلویزیون را از ذهن مخاطب دور کنند.
این رسانه بی در و پیکر البته سوراخ کم ندارد. از آگهی های
ریزو درشتی که به میزان چرب کردن سبیل دست اندرکاران وقت و بی وقت لابلای هر شبکه و برنامه ای بی توجه به سن و شرایط مخاطب یا ساعت پخش، خودنمایی می کنند تا تکصدایی و عدم ارائه تریبون به دگراندیشان سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دردهایی است که مثل غده ای سرطانی بدنه این سازمان عریض و طویل را آلوده و همینطور هم در حال رشد است.
گفتن از مشکلات صداوسیما به ویژه سیما مثنوی هفتاد من است اما همین قدر باید بگوییم که آقایان روسا بدانند، برنامه هایشان را بهتر است بگذارند در کوزه و یک فکر اساسی بکنند برای سرمایه ای که در حال نابودی است.
از ما گفتن...
نویسنده: دکتر علی ساجدی