دیوان نیوز، محمدحسین سفی- موسیقی اش خالی از «فرهاد» بود، سینمایش «کیارستمی» را کم داشت و ادبیاتش رنگ «بیضایی» را ندید. اما کمبودی که در شاخه ای از هنرهای نمایشی یعنی سریال سازی به شدت احساس می شد، با سایر حوزه ها تفاوت های آشکاری داشت و البته هنوز هم دارد. «رضا عطاران» تنها بازمانده قهر و آشتی های صدا و سیما با هنرمندان است که هنوز رنگ آشتی دوباره را به تلویزیون نشان نداده است. «مهران مدیری» رفت و بازگشت، «برادران قاسمخانی» دورادور هنوز کار می کنند، «عادل فردوسی پور» فوتبال 120 را روی آنتن زده می برد و... اما هرگز دیگر خبری از «رضا عطاران» نشد که نشد روی تصویر قاب جادویی. می گویند در همه نقش ها یکسان است؛ «خودش» است و طنزش کلیشه ای شده؛ اما کدام جنبنده ای می تواند منکر صافی و صداقت تمامی اجراهایش در مقام بازیگر و محبوبیت انکارناپذیرش شود؟ مگر چند بازیگر در سینما پیدا می شود که اینچنین مایه خوشبختی هر تهیه کننده ای باشد؟
صدا و سیما سالانه میلیاردها میلیارد صرف ساختن سریال های جدید تلویزیونی می کند. برای همین ماه رمضان سریال های مشخصا پر هزینه ای مانند «زیرخاکی» و «سرباز» ساخته شده است. اما نکته کنایه آمیز و گروتسک ماجرا جایی است که آمارهای مخاطبان، بازپخش «متهم گریخت» از شبکه آی فیلم را در صد جدول جذب مخاطب در این ماه رمضان نشانده است! سریالی که در طول این ده-دوازده سال دست کم ده بار دیگر هم بازپخشش روی آنتن صدا و سیما رفته اما کماکان جور صدا و سیما را یک تنه می کشد. آن هم در شرایطی که «زیرخاکی» به عنوان پیشتاز سریال های تازه ساخته شده، تنها 40 درصد مخاطب داشته که تازه این آمار متعلق به آمار رسمی سازمان است که خود به اندازه کافی گویای وضعیت فاجعه بار این سازمان عریض و طویل در بحث مهمی چون «جذب مخاطب» است!
«رضا عطاران»، پس از اتفاقاتی که در زمان تولید و پخش «بزنگاه» از تلویزیون گریبان گیرش شد و تیغ سانسور امانش را برید، دیگر شرایط را برای ادامه کار در تلویزیون مهیا ندید. احتمالا چندین بار با پیشنهادات خوبی از صدا و سیما مواجه شده اما هیچ گاه زیر حرفش نزده (هرچند که خودش چندین بار گفته اختلافی نیست و اگر فرصتی مناسب پیش بیاید کاری در این سازمان انجام خواهد داد). اما فراموش نکنیم که شاید تا وقتی وضعیت این چنین باشد، هیچ گاه دیگر رضا عطاران را در قاب جادویی نبینیم و نام او را در میان فیلم های سینمایی کمدی جستجو کنیم. فیلم هایی که همه شان هم کیفیت سریال های عطاران را ندارند و بعضا فیلم هایی مانند «من سالوادور نیستم» به هیچ وجه آثار قابل قبولی در کارنامه او به حساب نمی آیند، اما باز هم عطاران محبوبیتش را همواره حفظ کرده؛ تا جایی که فیلمی مانند «هزارپا» آن چنان می فروشد که تمام رکوردهای فروش را تا برهه ای دست نیافتنی تر از تصور نشان می دهد.
و اما یک نکته پر از پرسشی در این میان وجود دارد. اینکه «چرا» و «چگونه» پس از گذشت این همه سال و این حجم از ریخت و پاش از سوی سازمانی که هزینه هایش مستقیما از «بیت المال» تامین می شود، نتوانسته اند «آس»ِ دیگری چون عطاران یا مدیری و... رو کنند؟ فقط به «انحصار» بر می گردد؟ نه بعید می دانم! یا اصلا عطاران هیچ! یک «خانه به دوش» که آغازگر مسیر جدیدی در روند سریال سازی کمدی باشد که به زندگی واقعی نزدیک شود (نئورئالیسم). آدم های سریالش را از قشر فرودست اجتماع انتخاب کند تا تسلط بیشتری بر زیر و بم زندگی شان داشته باشد و خالقش از «مردم» بگیرد و برای همان ها بسازد؟!
عطاران با کوچ اش از تلویزیون به سینما علاوه بر بازیگری، پشت دوربین فیلم هایی همچون «ردکارپت»، «خوابم میاد» و «دراکولا» نشست و در اینکه هرگز نتوانست موفقیت آثاری همچون «متهم گریخت»، «بزنگاه»، «خانه به دوش» و «ترش و شیرین» را تکرار کند هیچ شکی نیست. اما مجموعه کارهای رضا عطاران چه در تلویزیون و چه در سینما و فعالیت های خارج از قاب او، نام رضا عطاران را در جرگه معدود سینماگران «روشنفکر» حال حاضر ایران قرار می دهد.
شاید خطاب روشنفکر به کمدینی مانند رضا عطاران کمی برای مخاطبان عجیب به نظر برسد، اما مگر روشنفکر چه کسی است؟ احتمالا «متهم گریخت» را این شب ها از تلویزیون می بینید و «بزنگاه» را از آثار تلویزیونی اش و همینطور «ردکارپت» و «دراکولا» را از فیلم های سینمایی او در این سال ها. در تمام این آثار، عطاران به خوبی به وسیله کاراکترهایش، مردم را با خودش همراه می کند تا ایرادهایشان را به آن ها گوشزد کند تا بیش از این نقطه ضعف به دولت ها نشان ندهند!