اصغر قلندری/ به گزارش دیوان نیوز و به نقل از دنیای هوادار؛ اما وقتی میخواست از روی تشک بیرون برود یکنفر از داخل جمعیت فریاد زد زندهباد ببر مازندران، واقعأ گذشتن از سد جهانبخت توفیق ساده نبود. به همین دلیل دوباره بین این دو قهرمان مسابقه گذاشتند. وقتی برای بار دوم توفیق را ضربه کرد، حاضر نشد رهایش کند. از همانجا یعنی روی تشک میگفت، اول همه تأیید کنند که برندهام تا بعدا زیرش نزنند.
هنوز ۱۵ دقیقه هم نگذشته بود که فرماندار قائمشهر هم سر رسید و گفت: حبیبی بیا این سههزار تومان پول تعارفی را بگیر. بهعنوان دستخوش میدهم تا به زخم کارهایت بزنی. من به قهرمانان ارادت خالصانه دارم، خصوصاً تو که روستازاده پاکدلی هستی. حبیبی پول را رد کرد و گفت: تو حقوق خودم را که ۳۰۰ تومان بود ندادی و به من که هیچ دعوا گرفتنی بلد نیستم گفتی چاقوکش. چطور حالا به من اردات خالصانه پیدا کردی و شدم روستازاده پاکدل؟ حبیبی میگفت: "هرچه کرد آن پول را نگرفتم، در حالی که به صد تومان آن هم نیاز داشتم."
ماجرای اولین مدال امامعلی حبیبی
وقتی دور اول به اوله آندربرگ خورد، ناراحتی را به وضوح در چهره همتیمیهایش دید. این سفر اول حبیبی بود، اما باتجربهترهای تیمملی آندربرگ را بخوبی میشناختند؛ دارنده چهار مدال طلا و دو نقره کشتی آزاد و فرنگی در مسابقات جهانی و المپیک. حبیبی فقط یکنکته از رقیب سوئدی میدانست. قبل از پرواز به ملبورن، رقیب و رفیقش جهانبخت توفیق به او گفته بود؛ آندربرگ همان اول مسابقه ضربه محکمی به نقطه حساس گردن حریف میزند. طوری که داور خطا نگیرد، اما حریف چنان گیجگیج میخورد که دیگر نتواند مبارزه کند. ظهر روز بیستوهشتم دسامبر ۱۹۵۶ هر بار که آندربرگ خواست گردن جوان مازنی را ناکار کند، او مچ دستش رامی قاپید. نتیجه نهایی، پیروزی ضربه فنی در کمتر از پنج دقیقه بود به سود حبیی نماینده شایسته ایران. حبیبی گیولا توث از مجارستان و راجر بیل فرانسوی را هم با امتیاز عالی برد. نخستین هماورد او در روز چهارم رقابتها گاریبالدو نیتزولا از ایتالیا بود. حبیبی که سرماخوردگی آزارش میداد با دوبنده قرمز رفت روی تشک، اما برخلاف انتظار، آن که باید آسانترین حریفش میشد بیشتر از بقیه او را به دردسر انداخت. کیومرث ابوالملوکی، داور اعزامی، میگوید او خیلی حبیبی را اذیت کرد. کشتیگیر نیرومندی بود که با سه پیروزی پا به دور چهارم گذاشته بود. هم تیمیهایش او را به دلیلی که بر ایرانیها پوشیده بود پوم پلاستیک مینامیدند. حبیبی میگوید: هر سه چراغ قرمز روشن شد، اما داور وسط که اهل آفریقای جنوبی بود، تحت نفوذ نماینده فیلا از ایتالیا دست نیتزولا را برد بالا. تماشاگران استرالیایی داوران را هو کردند. بحث کنار تشک بالا گرفت، سرانجام رای به نفع حبیبی اعلام گردید.
داستان بستایف، مبتکر فن قلاب
بعد از برتری جنجالی مقابل حریف ایتالیایی، حبیبی بر کاساهارا رقیب ژاپنیاش هم غلبه کرد. اما بعد از مسابقه گفت دیگر رمقی برای حضور در آخرین مسابقه مقابل الیمبگ بستایف نماینده شوروی، ندارد. دکتر زاهدى وی را معاینه کرد و تب او را ۴۰ درجه گزارش نمود. مرحوم حبیب اله بلور و دستیارش مجتبوی میگفتند شاید این فرصت هرگز تکرار نشود و هر طور شده باید کشتی بگیری. اما حبیبی میگفت مدال نقره هم خوب است. الیمبگ بستایف اهل اوستیای جنوبی بود. متخصص در زیرگیری از هر دو پا و مبتکر فنی به نام قلاب با الگوبرداری از روش نظامیان روس در نبردهای تن به تن جنگ جهانی دوم. بستایف فارغ التحصیل آکادمی ارتش سرخ در لنینگراد بود. سایت روسی زبان مشاهیر اوستیا درباره او نوشته است: سبک مبارزهاش را با قوانین مهندسی طراحی میکرد و با تحرک مداوم روی تشک، مانند تیراندازی که از خفا تیر میاندازد حریفش را غافلگیر میکرد. در ملبورن، بعد از این که حبیبی گمنام در دور اول المپیک مقابل آندربرگ بلندآوازه پیروز شد، بستایف که تصور میکرد راه قهرمانیاش هموار شده در سالن تمرین به حبیبی لبخند زد و گفت: آندربرگ فینیشد! موقعی که حبیبی مقابل رقیب ژاپنی پیروز شد و گفت دیگر قصد کشتی گرفتن ندارد، بستایف مدال طلایش را مسجل دید و در سالن تمرین مقابل کشتیگیران و مربیان سایر ملل به سبک قفقازیها شروع به رقصیدن کرد. این صحنه از نظر حبیبی توهینآمیز بود. همانجا ناگهان اعلام کرد که قصد دارد کشتی بگیرد. سپس رو به بستایف گفت: آندربرگ فینیشد، اما تو هم فینیشد! حبیبی روی تشک رفت. بستایف این بار پای چپش را جلو گذاشت تا خطر خوردن فن یکدست و یکپا را خنثی کند. حبیبی، اما در بیستمین ثانیه، یکدست و یک پای مخالف را اجرا کرد و رقیب را روی پل برد. پل بلند بستایف تا دقیقه دوم دوام آورد و وقتی طاقتش طاق شد، روی تشک دراز کشید. شکست با ضربه فنی. حبیبی قهرمان المپیک شد و بلافاصله بعد از گرفتن مدال، در بیمارستان ملبورن بسترى شد.
فاجعه باور نکردنی رم
حبیبی غیر از طلای المپیک، سهمدال طلای جهانی هم دارد. در مسابقات جهانی ۱۹۵۹ حریف نامدارش واختانگ بالاوادزه از شوروی را ضربه فنی کرد و ناخواسته، روی اجرای فن صحیح و قانونی، دندههایش را هم شکست. اسماعیل اوغان از ترکیه را هم با فن برات کلندون در یک دقیقه و ۱۵ ثانیه به سرنوشت بالاوادزه دچار کرد. اوغان که دوست صمیمی حبیبی بود، بعد از شکست از او در استانبول گفت: (تهران دا سنه دیرم ) یعنی در تهران به تو میگم و شکست را جبران خواهم کرد. پس از شکست دوباره در تهران به حبیبی گفت: ژاپن دا سنه دیرم.
حبیبی در مسابقات جهانی یوکوهاما نتیجهای تاریخی به جای گذاشت. او تمام رقبایش از جمله نماینده شوروی را ضربه فنی کرد. در فینال هم که ورزشگاه مملو از تماشاگران ژاپنی بود، فقط ۴۵ ثانیه به نماینده میزبان امان داد. اوغان این بار گفته بود: آمریکادا سنه دیرم. حبیبی در مسابقات ۱۹۶۲ آمریکا دوباره اوغان را ضربه فنی کرد. اوغان دیگر برای مسابقات بعدی خط و نشان نکشید و به حبیبی گفت: دیگر کاری با تو ندارم. حبیبی در المپیک رم هم میتوانست قهرمان شود و دومین طلای المپیکی را صید کند. اما اتفاقی حیرت آور رخ داد و او را از گردونه مسابقات بازداشت.
حبیبی در کاخ باستانی بازیلیکا با چهار پیروزی در آستانه کسب مدال طلا ایستاد. شبششم، باید با داگلاس بلوباخ از آمریکا کشتی میگرفت. حبیبی دو بار از پای راست زیرگیری کرد و هر دو بار حریفش خاک شد. سپس با یکدست و یک پای مخالف تعادل حریف را به هم زد و همان فن را تبدیل به کولانداز نمود. لحظهای شانههای بلوباخ با تشک آشنا شد، اما بلافاصله پل زد. حدود یکدقیقه مقاومت کرد و سرانجام از زیر پل فرار کرد. روند مسابقه کاملأ یکطرفه و به سود حبیبی بود وبلوباخ با اختلاف امتیاز فراوانی از حبیبی عقب بود. حبیبی که تشنه کسب امتیاز بیشتر بود، زیر زانو زدهای را نشان داد، در همین حین دست چپش بالا آمد و بلوباخ فرصت طلب، هوشیارانه فن رکبی را اجرا کرد.
حبیبی هم حدود یکدقیقه روی پل شکنندهای که بسته بود مقاومت کرد، اما ستون اصلی این پل یعنی دست راستش در گروی پل شکن بلوباخ بود. امامعلی حبیبی با همین شکست ضربه فنی به مقام چهارم رسید. اسماعیل اوغان مغلوب همیشگیاش نقره گرفت و محمد بشیر پاکستانی که رقیب تمرینی حبیبی هم نمیشد، روی سکوی سوم ایستاد.
ببر مازندران بازنشسته شد! حبیبی در سال ۱۳۴۲ کاندیدای مجلس شورای ملی شد. همان انتخاباتی که زنان برای اولین بار شرکت کردند و باز برای نخستینبار، اختیارات وزارت کشور درباره انتخابات به فرمانداران و استانداران تفویض شد.
در کیهان و اطلاعات، آگهی انتخاباتی سطری ۶۰ ریال بود، اما امامعلی حبیبی احتیاجی به تبلیغ نداشت.
از بین ورزشکاران سرشناس دکتر رهنوردی رئیس فدراسیون وزنهبرداری وغلامرضا تختی هم کاندیدا بودند. تختی به رغم اقبال عمومی گستردهای که داشت با صدور اطلاعیهای انصراف داد. حبیبی از حوزه بابل برای نشستن روی یکی از ۲۰۰ کرسی مجلس انتخاب شد.
دوره چهار ساله مجلس که به پایان رسید، در چهار فیلم سینمایی بازی کرد. جهنم سفید و ببر مازندران (۱۳۴۷)، رام کردن مرد وحشی و آدم و حوا (۱۳۴۹). در ببر مازندران به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، نقش یک کشتیگیر را ایفا کرد و غیر از او از خانواده کشتی حبیبالله بلور، حسین ملاقاسمی و ابوالفضل حسینپور هم در اینفيلم حضور داشتند.
هویت من باغبانی است
حبیبی میگوید گرچه در مقاطعی از راه آهنگری، نجاری، دوچرخهسازی، نساجی، آتشنشانی، نمایندگی مجلس و هنرپیشگی امرار معاش کردم، اما "هویتم باغبانی است و هنوز هم در باغ خودش بیل میزنم و قیچی باغبانی از دستم جدا نمیشود. دانههای پرتقالی که از والنسیا آورده را در باغش نشانده که همه ساله محصولی مرغوب به بار میآورد. با زبانی تخصصی درباره میوهها و باغداری صحبت میکند و به روشنی توضیح میدهد که چرا کیویهای باغش کمنظیر هستند. باغ زیبای او در جاده نظامی واقع شده که راهی است بین حدفاصل بابل و قائم شهر، روبروی دریاچه فوقالعاده زیبای تلار بخش بندپی شرقی یکی از بخشهای شهرستان بابل که عمده فعالیت مردمش کشاورزی، باغداری و دامداری است. این بخش از طریق جادهای به بابل متصل میشود. جادهای که در سال ۱۳۴۱ توسط خود امامعلی حبیبی تعریض گردید واز همان زمان، جاده و پل به نام حبیبی خوانده میشود.
نحوه وزن کم کردن او هم منحصر به خودش بود. توی سونا مینشست، ۱۵۰ قطره عرق که با فواصل ۱۰ تا ۱۵ ثانیهای از پیشانیاش چکه میکرد را با صدای بلند میشمرد و سپس برای نفس گرفتن از سونا خارج میشد. محمود معزیپور پیش از مسابقات انتخابی، برای شکستن روحیهاش در داخل سونا کری خواند و از او خواست رژیم غذاییاش را بشکند. حبیبی در همان حین شمارش گفت: صد و دوازده. این بار طوری میبرمت که چند ماه هم بری استراحت کنی "صد و سیزده" همان طور هم شد و معزیپور پس از ضربه فنی، برای درمان مصدومیتش مدتی را مانند بالاوادزه ناگزیر از میادین دور ماند.
حبیبی گاهی اوقات برای درمان قلب بیمارش مجبور میشد سفری به آمریکا داشته باشد اما توی باغ، بیل در دست و چکمههای باغبانی به پا، روبروی دوربین برنامه ورزش کهن شبکه جام جم گفت من یک وجب ازاین خاک (مشتی از خاک مرطوب را در دستش فشرد)، را با دالاس و مالاس عوض نمیکنم.